word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
انجام دادن چیزی در زمانی دیرتر از آنچه در ابتدا برنامه ریزی شده یا انتظار می رفت.
-
باعث کند کسی یا چیزی کند یا دیر کند.
-
سریع یا فوری اقدام نکنید.
-
the situation in which you have to wait longer than expected for something to happen. or the time that you have to wait.
موقعیتی که در آن باید بیشتر از حد انتظار منتظر بمانید تا اتفاقی بیفتد. یا زمانی که باید منتظر بمانید.
-
باعث تأخیر یا باعث وقوع در زمان بعدی شود. یا اینکه قبل از اقدام منتظر بمانید.
-
a period when something that might happen does not happen or does not happen quickly enough. or the failure to act quickly.
دوره ای که چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد به اندازه کافی سریع اتفاق نمی افتد یا اتفاق نمی افتد. یا عدم اقدام سریع
example - مثال
-
درمان جدید می تواند شروع بیماری را چندین سال به تاخیر بیندازد.
-
این تصمیم ممکن است روند اتحاد اروپا را به تاخیر بیندازد.
-
توقیفات قانونی می تواند شروع محاکمه را تا شش ماه به تعویق بیندازد.
-
این پروژه به دلیل مشکلات بی شماری به تعویق افتاده است.
-
آنها به تازگی در PA اعلام کردند که پرواز ما به تاخیر افتاده است.
-
مجبور شدیم یک تاخیر 9 ساعته را در فرودگاه تحمل کنیم.
-
قطارها ممکن است در خط شمالی با تأخیر مواجه شوند - برای هر گونه ناراحتی ایجاد شده عذرخواهی می کنیم.
-
لطفا بدون تاخیر بیشتر حساب خود را تسویه کنید.
-
تاخیر در M4 به دلیل کار جاده وجود دارد.
-
باید ساعت ده برسیم تا زمانی که تاخیر غیر منتظره ای وجود نداشته باشد.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
expedition
اعزام
-
agility
چابکی
-
haste
عجله
-
سرعت
-
quickness
سرعت
-
rapidity
سرعت
-
rapidness
سرعت
-
promptness
سریع بودن
-
swiftness
سرعت
-
expeditiousness
تسریع
-
hastiness
عجله
-
fastness
ثبات
-
hurriedness
عجله
-
speediness
سرعت
-
alacrity
نشاط