word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
وحشی و بی رحمانه
-
مربوط به یک دیو
-
وحشی و بد
-
و خنده ... خنده شیطانی بود.
-
در واقع، او کمی شیطانی به نظر می رسید.
-
او از هوای شیطانی اعتماد به نفسی که همراه او بود متنفر بود.
-
The second was the sight of strange mythological beasts and demonic gargoyles which surrounded and surmounted the gateway.
دومی مشاهده جانوران اساطیری عجیب و غارگول های اهریمنی بود که دروازه را احاطه کرده و از آن عبور کردند.
-
برخی لرزیدن دختر را نشانه ای از تسخیر شیطان می دانستند.
-
آیا این یک مورد تسخیر شیطانی بود؟
-
موجوداتی که در دوزخ زندگی می کنند، اشکال شیطانی دارند. کسانی که در بهشت هستند، پرهیزگارند.
-
The demonic sound ceased as abruptly as if a celestial hand had placed a pillow over that squalling electronic mouth.
صدای اهریمنی چنان ناگهانی قطع شد که گویی دستی آسمانی بالشی را روی آن دهان پرپشت الکترونیکی گذاشته است.
-
زمین لرزه ها نقاط خاصی در پوسته را به لرزه در می آورند و آتشفشان ها با خشونت شیطانی منفجر می شوند.
synonyms - مترادف
-
devilish
اهریمنی
-
diabolical
شیطانی
-
satanic
شیطانی کردن
-
diabolic
دیو مانند
-
fiendish
جهنمی
-
demoniac
کاکادومیک
-
demoniacal
بد
-
demonish
شریر
-
demonlike
بی دین
-
demonly
مجذوب
-
hellish
مارپیچ
-
infernal
بی خدا
-
cacodemonic
نامقدس
-
demonian
LaVeyan
-
evil
لوسیفرین
-
wicked
مفیستوفلیان
-
impious
مرده
-
possessed
نابکار
-
serpentine
غیر انسانی
-
ungodly
لعنتی
-
unhallowed
-
unholy
-
-
LaVeyan
-
Luciferian
-
Mephistophelian
-
undead
-
demonical
-
nefarious
-
inhuman
-
damnable