word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماضی ساده و ماضی ازتوصیف کردن
-
گفتن یا نوشتن که کسی یا چیزی چگونه است
-
اگر شکلی را توصیف میکنید، آن را میکشید یا در جهتی حرکت میکنید که از خط آن پیروی میکند
-
شناسایی یک گیاه یا حیوان به عنوان متعلق به یک نوع خاص و دادن یک نام علمی به آن
example - مثال
-
ممکن است مهاجم خود را توصیف کنید؟
-
او این نقاشی را به تفصیل توصیف کرد.
-
بگذارید (برای شما) توضیح دهم که چگونه اتفاق افتاد.
-
او گری را خجالتی توصیف کرد.
-
او از قطب نما برای توصیف یک دایره استفاده کرد.
-
دانشمندان تاکنون 15482 گونه ماهی دریایی را توصیف کرده اند که این رقم در سال گذشته 15304 گونه بود.
-
The scientific name for mountain laurel is Kalmia latifolia from Peter Kalm an 18th-century botanist who first described the species.
نام علمی لورل کوهی Kalmia latifolia از پیتر کالم، گیاه شناس قرن هجدهم است که اولین بار این گونه را توصیف کرد.
synonyms - مترادف
-
shown
نشان داده شده
-
depicted
به تصویر کشیده شده است
-
characterizedUS
مشخص ایالات متحده
-
دقیق
-
exhibited
به نمایش گذاشته
-
عکسی از
-
illustrated
نشان داده شده است
-
modeledUS
US Modeled
-
modelledUK
مدل UK
-
outlined
مشخص شده است
-
portrayed
به تصویر کشیده
-
presented
ارایه شده
-
reflected
منعکس شده است
-
represented
نمایندگی
-
delineated
ترسیم شده است
-
embodied
تجسم
-
epitomizedUS
تجسم ایالات متحده
-
exemplified
مثال زد
-
mirrored
آینه شده
-
pictured
تصویر شده است
-
characterisedUK
مشخص شده انگلستان
-
epitomisedUK
مظهر بریتانیا
-
illuminated
روشن شده
-
symbolisedUK
نماد انگلستان
-
symbolizedUS
نماد ایالات متحده
-
mimicked
تقلید کرد
-
rendered
ارائه شده است
-
نشان داد
-
showed
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
demonstrated
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
sketched
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
known
شناخته شده
-
established
ایجاد
-
proven
ثابت شده است
-
accepted
پذیرفته شده
-
avowed
متعهد شد
-
certified
گواهی شده
-
noted
اشاره شد
-
recognisedUK
به رسمیت شناخته شده در انگلستان
-
recognizedUS
به رسمیت شناخته شد
-
acknowledged
تصدیق کرد
-
admitted
پذیرفته
-
identified
شناخته شده است