word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
شی یا ماشینی که برای هدف خاصی اختراع شده است
-
یک ماشین، به عنوان مثال یک تلفن یا کامپیوتر، که می تواند برای اتصال به اینترنت استفاده شود
-
روشی که برای ایجاد یک اثر خاص استفاده می شود
-
یک بمب یا مواد منفجره دیگر
-
شی یا ماشینی که برای انجام یک هدف خاص اختراع شده است
-
روشی که برای ایجاد اثر دلخواه استفاده می شود
-
example - مثال
-
یک وسیله پیشگیری از بارداری / الکترونیکی
-
امدادگران از دستگاه ویژه ای برای یافتن افراد گرفتار در ساختمان های فروریخته استفاده کردند.
-
می توانید موسیقی را روی تبلت یا دستگاه تلفن همراه خود پخش کنید.
-
یک وسیله ادبی / بلاغی
-
یک علامت تجاری می تواند یک ابزار بازاریابی قدرتمند باشد.
-
رفتار باحال او فقط وسیله ای است برای اجتناب از صحبت با مردم.
-
an explosive/incendiary/nuclear device
یک وسیله انفجاری / آتش زا / هسته ای
-
یک دستگاه دستی
-
یک دستگاه ایمنی
-
electronic/mechanical devices
دستگاه های الکترونیکی/مکانیکی
-
او دستگاهی برای اندازه گیری دقیق فواصل بسیار کوچک اختراع کرد.
-
عصبانیت های او فقط وسیله ای برای جلب توجه بود.
-
دستگاه های بیوتکنولوژی و پزشکی
-
هنگام رانندگی نباید از هیچ وسیله الکترونیکی شخصی مانند تلفن همراه استفاده کنید.
-
mobile/wireless/handheld devices
دستگاه های موبایل / بی سیم / دستی
synonyms - مترادف
-
proclivity
تمایل
-
inclination
گرایش
-
propensity
تکانه
-
استعداد
-
impulse
خم شده
-
penchant
جانبداری
-
predisposition
وضع
-
bent
عادت
-
predilection
تکیه دادن
-
bias
دور زدن
-
disposition
قرابت
-
habitude
صلاحیت - استعداد - شایستگی
-
leaning
نابغه
-
partiality
استخوان
-
محبت
-
affinity
دوست داشتن
-
aptitude
ضعف
-
genius
ترجیح
-
چیز
-
affection
علاقه
-
liking
مستعد بودن
-
weakness
طعم
-
مایل
-
اشتها، میل
-
fondness
دروترها
-
proneness
تفننی
-
-
inclining
-
appetite
-
druthers
-
fancy
antonyms - متضاد
-
disinclination
بی میلی
-
dislike
دوست نداشتن
-
antipathy
انزجار
-
disinterest
بی علاقگی
-
fairness
انصاف
-
نفرت
-
hatred
بی طرفی
-
impartiality
بیزاری
-
aversion
تنفر شدید
-
revulsion
بی تفاوتی
-
disgust
عدالت
-
distaste
عجز
-
loathing
دافعه
-
indifference
عدم تمایل
-
دلسردی
-
inability
ناباوری
-
abhorrence
سوء مدیریت
-
repulsion
به هم ریختگی
-
unwillingness
اودیوم
-
discouragement
عمل شنیع
-
disbelief
اعتراض
-
repugnance
دفع
-
mismanagement
ناتوانی
-
disarrangement
-
odium
-
abomination
-
detestation
-
objection
-
repellence
-
repellency
-
ineptitude