word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
google image
description - توضیح
-
عشق قوی که وقتی به کسی یا چیزی توجه زیادی نشان می دهید
-
وفاداری که نسبت به یک شخص، شغل و غیره نشان می دهید، به خصوص با سخت کوشی
-
احساس مذهبی قوی
-
وفاداری و عشق یا مراقبت از کسی یا چیزی
-
حقیقت پیروی از آموزه های دینی یا عبادات دینی
-
acts of religious worship, especially prayers
عبادات دینی به ویژه نماز
-
حمایت و محبت
-
عبادت یا اعتقاد مذهبی یا نماز و سایر عبادات دینی
-
At Kemmendine, there were two experienced missionaries, men of outstanding ability character and devotion.
در کمندین، دو مبلغ باتجربه، مردانی با توانایی، شخصیت و فداکاری برجسته بودند.
-
زندگی او پر از تلاش و فداکاری به خانواده اش بود.
-
هرگز فکر نکنید که من کار سخت و فداکاری را که در هر جلد کوچک انجام می شود، نادیده می گیرم.
-
مریم از عاشقانش انتظار ارادت کامل داشت.
-
Parker was applying Herbert Spencer's law of social evolution and the current devotion to organization to the denomination.
پارکر قانون تکامل اجتماعی هربرت اسپنسر و تعهد فعلی به سازمان را در فرقه به کار می برد.
-
سرازیر شدن فداکاری های مداوم مردم شوروی از طریق رسانه ها به او رسید.
-
آیا واقعاً چیزی جز این اعتراض لفاظی به فداکاری در زمین وجود نداشت؟
-
او سالها به شوهرش فداکاری و حمایت کرده بود.
-
Florence was a frequent visitor ... and had many of her ideas adopted in Parliament through the devotion of her brother-in-law.
فلورانس یک بازدیدکننده مکرر بود ... و بسیاری از ایده های او در پارلمان از طریق فداکاری برادر شوهرش پذیرفته شد.
-
او چه کسی بود که سزاوار این ارادت یا تکریم یا ادای احترام یا اشتیاق یا کمک بود؟
-
او به ما فداکاری بی دریغ کرد و عضوی اساسی از خانواده ما شد.
-
او در طول بیماری طولانی خود با فداکاری بی دریغ از نامادری خود مراقبت می کرد.
example - مثال
-
ارادت او به همسر و خانواده اش قابل تامل است.
-
فداکاری او به وظیفه
-
وفاداری او به این کار باعث شد که وقت آزاد بسیار کمی برایش باقی بماند.
-
مجسمه امپراطور تبدیل به موضوع ارادت شد.
-
او مردی عمیقاً مذهبی بود.
-
به عباداتش رفت.
-
او به خاطر ارادت سگ گونه اش به رئیسش مورد تمسخر قرار گرفت.
-
آنها ارادت زیادی به یکدیگر نشان دادند.
-
ازدواجی که ریشه در فداکاری و اعتماد متقابل دارد
-
ارادت کامل او به شوهرش
-
قاضی از شجاعت و ایثار آتش نشانان در انجام وظیفه تقدیر کرد.
-
فداکاری مادام العمر او به کارش
-
از خود گذشتگی آنها برای مراقبت از درگذشتگان قابل تحسین بود.
-
از او به خاطر فداکاری فداکارانه اش در راه فقرا یاد خواهد شد.
-
او احترام و ارادت را از شاگردانش برانگیخت.
-
او به خاطر فداکاری فداکارانه/بی دریغش به هدف به یاد خواهد ماند.
-
او در ارادت فروتنانه زانو زد.
-
این موسیقی به عنوان بخشی از عبادات مذهبی آنها اجرا می شد.
-
او معلمی است که احترام و ارادت را در دانش آموزان خود بر می انگیزد.
-
زندگی پر از عبادت مذهبی
-
ارادت به مقدسین
synonyms - مترادف
-
عشق
-
affection
محبت
-
fondness
علاقه
-
attachment
پیوست
-
اهميت دادن
-
adoration
پرستش
-
devotedness
فداکاری
-
ardourUK
ardourUK
-
caring
مراقبت
-
closeness
نزدیکی
-
admiration
تحسین
-
attentiveness
توجه
-
warmness
گرمی
-
ardorUS
ardorUS
-
deference
احترام
-
devotement
از خود گذشتگی
-
reverence
لطافت
-
tenderness
خرد کردن
-
دوست داشتن
-
crush
شور
-
liking
احساس
-
دوستی
-
قرابت
-
آروها
-
عبادت
-
affinity
نقطه نرم
-
aroha
احساسات
-
worship
صمیمیت
-
-
sentiment
-
intimacy
antonyms - متضاد
-
disloyalty
بی وفایی
-
hatred
نفرت
-
indifference
بی تفاوتی
-
abomination
عمل شنیع
-
atheism
بی خدایی
-
faithlessness
بی ایمانی
-
falseness
دروغ
-
falsity
عدم ثبات
-
godlessness
خیانت
-
حیله گری
-
inconstancy
کینه توز
-
infidelity
سهل انگاری - بی دقتی
-
loathing
بی توجهی
-
perfidiousness
سستی
-
perfidy
بی فکری
-
rancorUS
خصومت
-
treachery
خنکی
-
unfaithfulness
بی صداقتی
-
carelessness
دوست نداشتن
-
disregard
بی احترامی
-
inattention
-
laxity
-
laxness
-
neglect
-
thoughtlessness
-
animosity
-
apathy
-
coolness
-
dishonesty
-
dislike
-
disrespect