word - لغت

devotion || تعلق خاطر

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/dɪˈvəʊʃn/

UK :

/dɪˈvəʊʃn/

US :

family - خانواده

devoted
اختصاص داده شده است
devote
اختصاص
devotedly
فداکارانه

google image

نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [devotion] در گوگل

description - توضیح


  • عشق قوی که وقتی به کسی یا چیزی توجه زیادی نشان می دهید


  • وفاداری که نسبت به یک شخص، شغل و غیره نشان می دهید، به خصوص با سخت کوشی


  • احساس مذهبی قوی


  • وفاداری و عشق یا مراقبت از کسی یا چیزی

  • the fact of following religious teachings, or religious worship


    حقیقت پیروی از آموزه های دینی یا عبادات دینی

  • acts of religious worship, especially prayers


    عبادات دینی به ویژه نماز

  • support and affection


    حمایت و محبت

  • religious worship or belief or prayer and other acts of religious worship


    عبادت یا اعتقاد مذهبی یا نماز و سایر عبادات دینی

  • At Kemmendine, there were two experienced missionaries, men of outstanding ability character and devotion.


    در کمندین، دو مبلغ باتجربه، مردانی با توانایی، شخصیت و فداکاری برجسته بودند.

  • Her life was one of hard work and devotion to her family.


    زندگی او پر از تلاش و فداکاری به خانواده اش بود.

  • Never think that I dismiss lightly the hard work and devotion that go into each small volume.


    هرگز فکر نکنید که من کار سخت و فداکاری را که در هر جلد کوچک انجام می شود، نادیده می گیرم.

  • Mary expected complete devotion from her lovers.


    مریم از عاشقانش انتظار ارادت کامل داشت.

  • Parker was applying Herbert Spencer's law of social evolution and the current devotion to organization to the denomination.


    پارکر قانون تکامل اجتماعی هربرت اسپنسر و تعهد فعلی به سازمان را در فرقه به کار می برد.

  • The constant outpourings of devotion from the Soviet people reached him through the media.


    سرازیر شدن فداکاری های مداوم مردم شوروی از طریق رسانه ها به او رسید.

  • Was there really no more to the pitch than this rhetorical protestation of devotion?


    آیا واقعاً چیزی جز این اعتراض لفاظی به فداکاری در زمین وجود نداشت؟

  • She had given her husband years of devotion and support.


    او سالها به شوهرش فداکاری و حمایت کرده بود.

  • Florence was a frequent visitor ... and had many of her ideas adopted in Parliament through the devotion of her brother-in-law.


    فلورانس یک بازدیدکننده مکرر بود ... و بسیاری از ایده های او در پارلمان از طریق فداکاری برادر شوهرش پذیرفته شد.

  • Who was he to deserve this devotion, or deference or homage or passion or allowance?


    او چه کسی بود که سزاوار این ارادت یا تکریم یا ادای احترام یا اشتیاق یا کمک بود؟

  • She gave us unfailing devotion and became an essential part of our family.


    او به ما فداکاری بی دریغ کرد و عضوی اساسی از خانواده ما شد.

  • She cared for her stepmother with unfailing devotion throughout her long illness.


    او در طول بیماری طولانی خود با فداکاری بی دریغ از نامادری خود مراقبت می کرد.

example - مثال

  • His devotion to his wife and family is touching.


    ارادت او به همسر و خانواده اش قابل تامل است.

  • her devotion to duty


    فداکاری او به وظیفه

  • Her devotion to the job left her with very little free time.


    وفاداری او به این کار باعث شد که وقت آزاد بسیار کمی برایش باقی بماند.

  • The statue of the emperor became an object of devotion.


    مجسمه امپراطور تبدیل به موضوع ارادت شد.

  • He was a man of deep religious devotion.


    او مردی عمیقاً مذهبی بود.

  • She went to her devotions.


    به عباداتش رفت.

  • He was mocked for his dog-like devotion to his boss.


    او به خاطر ارادت سگ گونه اش به رئیسش مورد تمسخر قرار گرفت.

  • They showed great devotion to each other.


    آنها ارادت زیادی به یکدیگر نشان دادند.

  • a marriage rooted in mutual devotion and trust


    ازدواجی که ریشه در فداکاری و اعتماد متقابل دارد

  • her total devotion to her husband


    ارادت کامل او به شوهرش

  • The judge praised the firefighters for their bravery and devotion to duty.


    قاضی از شجاعت و ایثار آتش نشانان در انجام وظیفه تقدیر کرد.

  • his lifelong devotion to his work


    فداکاری مادام العمر او به کارش

  • Their single-minded devotion to the care of the dying was admirable.


    از خود گذشتگی آنها برای مراقبت از درگذشتگان قابل تحسین بود.

  • She will be remembered for her selfless devotion to the cause of the poor.


    از او به خاطر فداکاری فداکارانه اش در راه فقرا یاد خواهد شد.

  • He inspired respect and devotion from his pupils.


    او احترام و ارادت را از شاگردانش برانگیخت.

  • She will be remembered for her selfless/unstinting devotion to the cause.


    او به خاطر فداکاری فداکارانه/بی دریغش به هدف به یاد خواهد ماند.

  • He knelt in humble devotion.


    او در ارادت فروتنانه زانو زد.

  • The music was performed as part of their religious devotions.


    این موسیقی به عنوان بخشی از عبادات مذهبی آنها اجرا می شد.

  • He is a teacher who inspires respect and devotion from his students.


    او معلمی است که احترام و ارادت را در دانش آموزان خود بر می انگیزد.

  • a life of religious devotion


    زندگی پر از عبادت مذهبی

  • devotions to the saints


    ارادت به مقدسین

synonyms - مترادف


  • عشق

  • affection


    محبت

  • fondness


    علاقه

  • attachment


    پیوست


  • اهميت دادن

  • adoration


    پرستش

  • devotedness


    فداکاری

  • ardourUK


    ardourUK

  • caring


    مراقبت

  • closeness


    نزدیکی

  • admiration


    تحسین

  • attentiveness


    توجه

  • warmness


    گرمی

  • ardorUS


    ardorUS

  • deference


    احترام

  • devotement


    از خود گذشتگی

  • reverence


    لطافت

  • tenderness


    خرد کردن


  • دوست داشتن

  • crush


    شور

  • liking


    احساس


  • دوستی


  • قرابت


  • آروها


  • عبادت

  • affinity


    نقطه نرم

  • aroha


    احساسات

  • worship


    صمیمیت


  • sentiment


  • intimacy


antonyms - متضاد

  • disloyalty


    بی وفایی

  • hatred


    نفرت

  • indifference


    بی تفاوتی

  • abomination


    عمل شنیع

  • atheism


    بی خدایی

  • faithlessness


    بی ایمانی

  • falseness


    دروغ

  • falsity


    عدم ثبات

  • godlessness


    خیانت


  • حیله گری

  • inconstancy


    کینه توز

  • infidelity


    سهل انگاری - بی دقتی

  • loathing


    بی توجهی

  • perfidiousness


    سستی

  • perfidy


    بی فکری

  • rancorUS


    خصومت

  • treachery


    خنکی

  • unfaithfulness


    بی صداقتی

  • carelessness


    دوست نداشتن

  • disregard


    بی احترامی

  • inattention


  • laxity


  • laxness


  • neglect


  • thoughtlessness


  • animosity


  • apathy


  • coolness


  • dishonesty


  • dislike


  • disrespect