word - لغت

dew || شبنم

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/djuː/

UK :

/duː/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dew] در گوگل

description - توضیح

  • the small drops of water that form on outdoor surfaces during the night


    قطرات کوچک آب که در طول شب روی سطوح بیرونی تشکیل می شوند


  • قطرات آبی که در طول شب روی زمین و سایر سطوح بیرونی تشکیل می شوند


  • قطرات کوچکی از آب که روی زمین و سایر سطوح بیرون به ویژه تشکیل می شوند. در طول شب

  • It was early and dew still lingered in the grass.


    زود بود و شبنم هنوز در علف ها باقی مانده بود.

  • During July, August and September there would be quite heavy dew in the sheltered hollows along the wood.


    در ماه های جولای، آگوست و سپتامبر شبنم بسیار سنگینی در حفره های محافظت شده در امتداد چوب وجود دارد.

  • Heavy pearl drops of dew splashed noisily on jute leaves that had fallen to the ground.


    قطرات مروارید سنگین شبنم با سروصدا روی برگ های جوت که روی زمین افتاده بود می پاشید.

  • Drops of dew trembled on the flowers.


    قطرات شبنم روی گلها می لرزید.

  • Ropes became fringed with a rime of dew.


    طناب ها با لبه ای از شبنم حواشی شد.

  • They said the cotton was heavier at dawn because of the dew and you could make more money than in the afternoon.


    گفتند به دلیل شبنم، پنبه در سحر سنگین‌تر است و می‌توانی بیشتر از بعدازظهر درآمد کسب کنی.

  • They may also trap the dew in hairs.


    آنها همچنین ممکن است شبنم را در موها به دام بیندازند.

  • The dew vanished from the flowers; they began to lose their freshness and to wilt, passing from hand to hand.


    شبنم از گلها محو شد. آنها شروع به از دست دادن طراوت و پژمرده شدن کردند و از دستی به دست دیگر رفتند.

example - مثال


  • چمن با شبنم صبح زود خیس شده بود.

  • There was a heavy dew this morning.


    امروز صبح شبنم سنگینی بود.

  • The dew sparkled in the morning sunlight.


    شبنم در نور خورشید صبح می درخشید.

  • The fourth soloist was absent due to an illness.


    تکنواز چهارم به دلیل بیماری غایب بود.


  • رادیو و تلویزیون علیرغم استعدادش هرگز حقش را به او نداده است.

  • They sailed due north.


    آنها به سمت شمال حرکت کردند.

synonyms - مترادف

  • moisture


    مرطوب

  • condensation


    متراکم شدن

  • precipitation


    ته نشینی

  • dewdrops


    قطرات شبنم

  • droplets


    قطره

  • evening dew


    شبنم عصر

  • morning dew


    شبنم صبح

  • water droplets


    قطرات آب

  • liquid


    مایع

  • steam


    بخار

  • humidity


    رطوبت

  • wetness


    تاریکی

  • damp


    نرمی

  • dampness


    اب

  • dankness


    غمگینی

  • clamminess


    آبکی


  • باران ریز و نمناک

  • moistness


    تعریق

  • mugginess


    عرق

  • wet


    vapourUK

  • wateriness


    باران

  • drizzle


    افشانه

  • perspiration


    vaporUS

  • sweat


    بارانی

  • vapourUK


    خیس بودن


  • میعانات

  • spray


  • vaporUS


  • raininess


  • sogginess


  • condensate


antonyms - متضاد

  • aridity


    خشکی

  • dryness


    خنکی

  • aridness


  • freshness