word - لغت

digestible || قابل هضم

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/daɪˈdʒestəbl/

UK :

/daɪˈdʒestəbl/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [digestible] در گوگل

description - توضیح

  • food that is digestible can be easily digested


    غذای قابل هضم به راحتی قابل هضم است

  • easy to digest


    آسان برای هضم


  • آسان برای درک

  • For some time I wondered whether this might explain an inability to find the Oyster Band wholly digestible.


    برای مدتی فکر می‌کردم که آیا این ممکن است ناتوانی در یافتن گروه صدف کاملاً قابل هضم را توضیح دهد.

  • Single short leaflets are more digestible.


    برگچه های منفرد و کوتاه قابلیت هضم بیشتری دارند.

  • I say surprising because some are as digestible as boot polish while others are simply unwatchable.


    من می گویم تعجب آور است، زیرا برخی از آنها به اندازه پولیش چکمه قابل هضم هستند در حالی که برخی دیگر به سادگی قابل تماشا نیستند.

  • Further courses are coaching orientated, examining what the individual needs to learn and offering it in a digestible format.


    دوره‌های بعدی با محوریت مربیگری، بررسی آنچه فرد نیاز به یادگیری دارد و ارائه آن در قالبی قابل هضم است.

  • The Refreshments started playing their easily digestible pop songs in January 1994.


    Refreshments در ژانویه 1994 شروع به پخش آهنگ های پاپ به راحتی قابل هضم خود کردند.

  • Tragedy disaster; they moulded them into small digestible portions.


    فاجعه، فاجعه؛ آنها آنها را به قطعات کوچک و قابل هضم قالب زدند.

  • Nevertheless Blake's achievement in producing digestible theory and illuminating analyses within the confines of such a short book is considerable.


    با این وجود، دستاورد بلیک در تولید نظریه قابل هضم و تحلیل های روشنگر در محدوده چنین کتاب کوتاهی قابل توجه است.

  • The government's plans to sell off state companies in several easily digestible tranches should also help.


    برنامه‌های دولت برای فروش شرکت‌های دولتی در چندین بخش قابل هضم نیز باید کمک کند.

example - مثال

  • We're giving him easily digestible food to build up his strength.


    ما به او غذای آسان هضم می دهیم تا قدرتش را تقویت کند.

  • Present your results in digestible chunks.


    نتایج خود را در تکه های قابل هضم ارائه دهید.

synonyms - مترادف

  • comestible


    خوراکی

  • consumable


    قابل مصرف

  • eatable


    قابل خوردن

  • esculent


    زیبا

  • palatable


    خوش طعم

  • absorbable


    قابل جذب

  • bite-sized


    به اندازه لقمه

  • edible


    سالم

  • wholesome


    مغذی

  • nutritious


    غذا خوردن

  • nutritive


    مناسب برای خوردن

  • eating


    اشتها آور آمریکا


  • بی ضرر

  • fit to be eaten


    آبدار

  • nourishing


    خوب

  • ingestible


    غذایی

  • appetizingUS


    savouryUK

  • tasty


    savoryUS

  • harmless


    مناسب

  • succulent


    اشتها آور انگلستان


  • مناسب برای مصرف انسان

  • dietary


    سودمند

  • savouryUK


    حفظ کردن

  • savoryUS


  • eatworthy


  • fit


  • appetisingUK



  • beneficial


  • nutritional


  • sustaining


antonyms - متضاد

  • indigestible


    غیر قابل هضم

  • inedible


    غیر قابل خوردن

  • uneatable


    سمی

  • nonedible


    زیان آور

  • poisonous


    ناکافی

  • harmful


    ناخوشایند

  • inadequate


    نامناسب

  • unpalatable


    نامطلوب

  • unsuitable


    ناسالم

  • unpleasant


    ناپسند

  • disagreeable


    مخرب

  • unwholesome


    مضر

  • distasteful


    فاجعه آمیز

  • toxic


  • pernicious


  • noxious


  • baneful