word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
قرار دادن چیزی در مایع برای مدت کوتاهی
-
to put sheep for a short time into a container of liquid containing chemicals that kill harmful insects on the sheep's bodies
قرار دادن گوسفند برای مدت کوتاهی در یک ظرف مایع حاوی مواد شیمیایی که حشرات مضر بدن گوسفند را از بین می برد.
-
برای پایین آمدن به سطح پایین تر
-
تا پرتو چراغ های جلوی وسیله نقلیه به سمت پایین باشد
-
سس سرد و غلیظی که با فرو بردن تکههای سبزیجات یا بیسکویتهای نپخته و غیره در آن میخورید.
-
یک شنا سریع
-
مایع مخصوصی که برای تمیز کردن و غیره استفاده می شود.
-
بخشی از چیزی که در سطح پایین تر است یا حرکتی به سطح پایین تر
-
زمان کوتاهی که صرف بررسی یک موضوع شده است
-
قرار دادن چیزی به طور خلاصه در مایع
-
پایین رفتن به سطح پایین تر؛ کمتر یا کمتر شود
-
افت کوچک در مقدار یا سطح چیزی
-
سس غلیظی که می توانید قبل از خوردن کراکر، سبزیجات خام و غیره در آن بریزید.
-
شیرجه نیز یک شنای سریع است
-
پایین آمدن به سطح پایین تر، اغلب به مقدار کم یا برای مدت کوتاهی
-
برای انجام یا درگیر شدن در کاری که در آن تجربه ندارید، بسیار با دقت شروع کنید
-
مقداری از پول خود را برای چیزی خرج کنید
-
کاهش در چیزی، یا این واقعیت که چیزی به سطح پایین تر حرکت می کند
example - مثال
-
ماهی را در خمیر آغشته کنید، سپس آن را در روغن داغ بریزید.
-
انگشت پایش را در استخر فرو کرد تا ببیند چقدر سرد است.
-
با پیچیدن به گوشه، جاده به طور ناگهانی فرو می رود.
-
خورشید در زیر افق فرو رفت.
-
کاهش قیمت مسکن در سه ماهه اول سال
-
اگر چراغ های جلوی خود را پایین نیاورید، رانندگان روبرو را خیره خواهید کرد.
-
شیرجه زدن در دریا/استخر
-
یک شیب نقره ای
-
sheep dip
غوطه ور شدن گوسفند
-
یک شیب در جاده
-
a sudden dip in temperature
کاهش ناگهانی دما
-
ما با بررسی منشأ این شهر، سیر خود را به تاریخ محلی آغاز می کنیم.
-
دوناتش را در قهوه فرو کرد.
-
اگر دما به زیر صفر برسد، لوبیا و کاهو ممکن است آسیب ببینند.
-
قیمت های بورس اندکی کاهش یافت و چهار واحد از دست داد.
-
بعد از خانه زرد، یک شیب در جاده وجود دارد.
-
او در استخر شیرجه زد.
-
احتمال کاهش قیمت مسکن در سه ماه اول سال وجود دارد.
-
Employment gains dipped from 2.6% to only 1.7%.
افزایش اشتغال از 2.6 درصد به تنها 1.7 درصد کاهش یافته است.
-
فروش گروه در سه ماهه گذشته 4 درصد کاهش یافت.
-
Ordinary investors need to feel they are getting a good deal when they dip their toes into the stock market.
سرمایه گذاران معمولی باید زمانی که انگشتان خود را وارد بازار سهام می کنند احساس کنند که معامله خوبی به دست می آورند.
-
اگر مایلید انگشتان پای خود را در صندوق های اروپایی فرو کنید، تعدادی را می توانید انتخاب کنید.
-
او اعتراف کرد که برای جبران کمبود بودجه مجبور شده بود در جیب خود فرو برود.
-
افت درآمد به این معنی نیست که روند پیروزی های چند ساله این صنعت در حال پایان است.
-
این روزنامه سومین کاهش ماهانه متوالی در تبلیغات را گزارش می دهد.
-
تقریباً همه اعضای ما امسال افت کسب و کار خود را تجربه کرده اند.
-
a sharp/slight dip
شیب تند/خفیف
synonyms - مترادف
-
immerses
غرق می کند
-
douses
دوزها
-
dunks
دانک ها
-
plunges
فرو می رود
-
souses
سوس ها
-
submerges
حمام می کند
-
bathes
خیس می کند
-
soaks
خیس کردن
-
dowses
پایین می آورد
-
drenches
غرق می شود
-
lowers
آبکشی می کند
-
sinks
سوپ
-
rinses
شیب ها
-
sops
غوطه ورها
-
steeps
اردک ها
-
submerses
اشباع می کند
-
ducks
غسل تعمید انگلستان
-
saturates
ایالات متحده را تعمید می دهد
-
baptisesUK
آبیاری می کند
-
baptizesUS
لاوس
-
irrigates
مرطوب می کند
-
laves
زمین ها
-
moistens
لجن می کشد
-
pitches
پاشیده شدن
-
slops
شستشو می دهد
-
sloshes
آب ها
-
splashes
-
washes
-
waters
-
wets
-
drowns
antonyms - متضاد
-
dehydrates
کم آب می کند
-
dries
خشک می کند