word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
رفتن در یک خط مستقیم به سمت جایی یا کسی بدون توقف یا تغییر جهت.
-
بدون اینکه هیچ کس یا هیچ چیز دیگری درگیر یا بین آنها باشد.
-
نور یا گرمای قوی که هیچ چیزی شما را از آن محافظت و جدا نمی کند.
-
رابطه ای که از طریق یکی از والدینتان با شما مرتبط است. نه از طریق عمه یا عمو. و غیره..
-
complete.
کامل.
-
Someone who is direct says what they think in a very honest way without worrying about other people`s opinions.
کسی که مستقیم صحبت می کند، آنچه را که فکر می کند به روشی بسیار صادقانه و بدون نگرانی در مورد نظرات دیگران می گوید.
-
در یک خط مستقیم به سمت جایی بدون توقف یا تغییر جهت.
-
بدون اینکه هیچ کس یا هیچ چیز دیگری درگیر یا بین آنها باشد.
-
برای کنترل یا مدیریت یک فعالیت. سازمان. و غیره..
-
به مردم بگوید که در چه مسیری باید رانندگی کنند.
-
مسئول یک فیلم یا نمایشنامه باشد و به بازیگران بگوید که چگونه نقش خود را بازی کنند.
-
هدف گرفتن چیزی در جهتی خاص
-
به کسی بگویم چگونه به جایی برسیم.
-
to order someone. especially officially.
سفارش دادن به کسی به خصوص به صورت رسمی
-
بدون نیاز به توقف یا تغییر جهت
-
بدون اینکه هیچ چیز یا هیچ کس دیگری درگیر یا در میان باشد.
-
going in a straight line toward somewhere or someone without stopping or changing direction and without anything coming in between.
رفتن در یک خط مستقیم به سمت جایی یا کسی بدون توقف یا تغییر جهت و بدون اینکه چیزی در میان باشد.
-
مستقیم نیز به معنای بدون دخالت کسی یا چیز دیگری است.
-
مستقیم همچنین به معنای بسیار صادقانه در بیان آنچه منظورتان است.
-
to aim something in a particular direction or at particular people.
هدف قرار دادن چیزی در جهتی خاص یا افراد خاصی.
-
کارگردانی همچنین نشان دادن راه خاصی برای رسیدن به جایی است.
-
برای کنترل یا مدیریت یک فعالیت. سازمان. و غیره..
-
وقتی کسی فیلمی را کارگردانی می کند. بازی. و غیره. آن شخص به بازیگران می گوید که چگونه نقش های خود را بازی کنند.
-
دستور یا دستور دادن به کسی
-
بدون اینکه هیچ چیز یا کسی درگیر باشد.
-
بدون اینکه کسی یا هیچ چیز دیگری درگیر یا بین دو نفر یا چیز باشد.
-
اتفاق افتادن به عنوان اثر فوری چیزی
-
رفتن به مکانی بدون هیچ توقف یا تغییر جهت.
-
برای کنترل یا مدیریت یک فعالیت. سازمان. و غیره..
-
هدف گرفتن چیزی در جهتی خاص یا در شخص یا گروه خاصی از افراد.
-
بدون اینکه هیچ چیز یا کسی درگیر باشد. یا آمدن بین دو نفر یا چیز.
-
بدون توقف یا تغییر جهت.
example - مثال
-
We are in direct communication with Moscow.
ما در ارتباط مستقیم با مسکو هستیم.
-
اگر برای رسیدن به آنجا عجله دارید. مسیر را از طریق پارک انتخاب کنید - مستقیم تر است.
-
این خط مستقیم از اینجا به لندن کینگ کراس است. بنابراین نیازی به تعویض قطار نخواهید داشت.
-
مقر شورشیان در جریان این حمله یک بمب مستقیما مورد اصابت قرار گرفت.
-
شکستگی پای او نتیجه مستقیم بی احتیاطی خودش است.
-
او فیلم های زیادی را کارگردانی کرده است که ممکن است انتظار چند فیلم داف را داشته باشید.
-
Coaches will set down and uplift passengers only as directed by the police in the streets mentioned.
اتوبوس ها مسافران را فقط طبق دستور پلیس در خیابان های ذکر شده پیاده و بلند می کنند.
-
فیلم. سه ساعت طول می کشد به سبک معمولی خود کارگردانی شده است.
-
او در یکی دیگر از سفرهای خود بود. کارگردانی و ایفای نقش اصلی در یک فیلم.
-
او یکی از بزرگترین جشنواره های کتاب اروپا را مدیریت می کند.
-
هدایت احساسات به بیرون بسیار سالم تر از محو کردن آنها در درونتان است.
-
بیشتر خشونت ها علیه شرکت های بزرگ چند ملیتی بود.
-
جدیدترین کمپین ضد دخانیات دولت علیه کودکان است.
-
این فاجعه توجه عمومی را از مشکلات داخلی دولت دور کرد.
-
Criticism is being directed at parents rather than teachers for the breakdown in classroom discipline.
انتقاد به والدین به جای معلمان به دلیل اختلال در نظم کلاسی است.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
indirect
غیر مستقیم
-
circuitous
غیر مستقیم
-
roundabout
میدان
-
ambiguous
مبهم
-
uncandid
بی صراحت
-
circumlocutionary
حدودی
-
equivocal
مبهم
-
evasive
گریزان
-
unforthcoming
غیر قابل پیش بینی
-
ambagious
مبهم
-
circumlocutory
محیطی
-
deviating
منحرف کننده
-
digressive
منحرف کننده
-
obscure
مبهم
-
subtle
نامحسوس