word - لغت

directives || بخشنامه ها

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

daɪˈrek.tɪv

UK :

daɪˈrek.tɪv

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [directives] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • The boss issued a directive about not using the fax machine.


    رئیس بخشنامه عدم استفاده از دستگاه فکس را صادر کرد.

  • A federal directive forbids fund-raising in government offices.


    یک دستورالعمل فدرال، جمع آوری سرمایه در ادارات دولتی را ممنوع می کند.

  • the latest European directive on working hours


    آخرین دستورالعمل اروپا در مورد ساعات کاری

  • Under a directive to cut utility costs, one office building has installed skylights in conference rooms to reduce the need for artificial light.


    بر اساس دستورالعملی برای کاهش هزینه های برق، یک ساختمان اداری نورگیرهایی را در اتاق های کنفرانس نصب کرده است تا نیاز به نور مصنوعی را کاهش دهد.

  • The new e-commerce directive should lay out better guidelines about when exactly an online contract is formed.


    دستورالعمل جدید تجارت الکترونیک باید دستورالعمل های بهتری در مورد زمان شکل گیری قرارداد آنلاین ارائه دهد.

synonyms - مترادف

  • rules


    قوانین

  • regulations


    آئین نامه

  • orders


    سفارشات

  • ruling


    حکم می کند

  • laws


    کانون

  • canon


    احکام

  • ordinances


    دستورات

  • commands


    جهت ها

  • decrees


    دستورالعمل ها

  • dictums


    اساسنامه

  • directions


    عمل می کند

  • edicts


    دستور می دهد

  • instructions


    نسخه ها

  • precepts


    رویه ها

  • statutes


    اعلامیه ها

  • acts


    الزامات

  • commandments


    مقررات

  • guidelines


    آیین نامه ها

  • mandates


    شاخص

  • prescriptions


    دیکته می کند

  • procedures


    راهنماها

  • pronouncements


  • requirements


  • stipulations


  • bylaws



  • dictates


  • guides


  • imperatives


  • injunctions


  • proclamations


antonyms - متضاد

  • answers


    پاسخ می دهد

  • disorganisationsUK


    سازمان‌دهی‌های بریتانیا

  • disorganizationUS


    بی سازمانی ایالات متحده

  • lawlessness


    بی قانونی