word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
برای اینکه چیزی را دور بیندازید یا از شر آن خلاص شوید زیرا دیگر آن را نمی خواهید یا نیاز ندارید
-
برای خلاص شدن از شر کارتی که در حین بازی با ورق در دست دارید
-
در بازی با ورق، کارتی که از شر آن خلاص شده اید
-
دور انداختن یا خلاص شدن از شر چیزی چون دیگر آن را نمی خواهید
example - مثال
-
ظروف غذا و بطری های دور ریخته شده در خیابان ها پر شده بود.
-
خربزه را از وسط نصف کنید و دانه ها را دور بریزید.
-
او از چیزهایی که مردم دور می اندازند اسباب بازی می سازد.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
keeps
نگه می دارد
-
saves
ذخیره می کند
-
stores
مغازه ها
-
retains
حفظ می کند
-
stows
انبار می کند
-
reposits
ذخایر
-
reserves
جمع می کند
-
amasses
انبوه
-
heaps
انبارها
-
hoards
جمع آوری می کند
-
collects
حافظه های پنهان
-
withholds
قفسه ها
-
caches
پنهان می کند
-
shelves
انباشته می شود
-
stashes
مالکیت را حفظ می کند
-
accumulates
آویزان است
-
retains possession of
فایل های دور
-
stashs away
خانه ها
-
hangs onto
کنار می گذارد
-
holds onto
صرفه جویی می کند
-
files away
-
houses
-
puts aside
-
puts away
-
saves up
-
sets aside