word - لغت

discards || دور می اندازد

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

dɪˈskɑːd

UK :

dɪˈskɑːrd

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discards] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Discarded food containers and bottles littered the streets.


    ظروف غذا و بطری های دور ریخته شده در خیابان ها پر شده بود.

  • Cut the melon in half and discard the seeds.


    خربزه را از وسط نصف کنید و دانه ها را دور بریزید.

  • He makes toys from things people discard.


    او از چیزهایی که مردم دور می اندازند اسباب بازی می سازد.

synonyms - مترادف


  • دومین

  • rejects


    رد می کند

  • cull


    کشتن


  • رد کردن

  • rejection


    طرد شدن

  • imperfect goods


    کالاهای ناقص

  • export rejects


    صادرات را رد می کند

  • faulty goods


    کالاهای معیوب

  • flawed goods


    کالاهای نامرغوب

  • inferior goods


    کالاهای دور ریخته شده

  • defective goods


  • discarded goods


antonyms - متضاد

  • keeps


    نگه می دارد

  • saves


    ذخیره می کند

  • stores


    مغازه ها

  • retains


    حفظ می کند

  • stows


    انبار می کند

  • reposits


    ذخایر

  • reserves


    جمع می کند

  • amasses


    انبوه

  • heaps


    انبارها

  • hoards


    جمع آوری می کند

  • collects


    حافظه های پنهان

  • withholds


    قفسه ها

  • caches


    پنهان می کند

  • shelves


    انباشته می شود

  • stashes


    مالکیت را حفظ می کند

  • accumulates


    آویزان است

  • retains possession of


    فایل های دور

  • stashs away


    خانه ها

  • hangs onto


    کنار می گذارد

  • holds onto


    صرفه جویی می کند

  • files away


  • houses


  • puts aside


  • puts away


  • saves up


  • sets aside