word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
برای تفکیک ایده ها یا قطعات مختلف اطلاعاتی که با هم اشتباه شده اند
-
برای از بین بردن گره ها از طناب ها، رشته ها و غیره که به هم پیچ خورده یا گره خورده اند
-
برای جدا کردن چیزی از چیزهایی که دور آن پیچ خورده است
-
برای جدا کردن چیزهایی که به هم پیوسته یا سردرگم شده اند
-
تفکیک دلایل این تغییرات دشوار است.
-
One arm disentangled itself from the covers her fingers curling indolently into the fine cotton of the quilt.
یکی از بازوها خود را از روی جلد جدا کرد، انگشتانش به شدت در پنبه ظریف لحاف حلقه میشوند.
-
Investigators had to disentangle Maxwell's complicated financial affairs.
بازرسان مجبور شدند مسائل پیچیده مالی ماکسول را از هم جدا کنند.
-
نگرانی ما در اینجا این نیست که لیبرالیسم جدید را از تفکر سوسیالیستی فابیان جدا کنیم.
-
جدا کردن پروپاگاندا از خیال سخت است.
-
As these examples suggest it becomes increasingly difficult to disentangle royal and ducal retinues.
همانطور که این نمونه ها نشان می دهد، جدا کردن گروه های سلطنتی و دوک ها به طور فزاینده ای دشوار می شود.
-
با این حال، میتوان آنها را بهاندازه کافی از هم جدا کرد تا امکان ادامه مطالعه ما درباره معناشناسی واژگانی فراهم شود.
-
گلوله های پشم همه به هم ریخته بودند و من نمی توانستم آنها را از هم جدا کنم.
-
در سیاست، به ندرت به راحتی می توان آنچه را که درست است از آنچه مفید است جدا کرد.
example - مثال
-
جدا کردن حقیقت از آمار رسمی کار آسانی نیست.
-
مهم است که همه عواملی که ممکن است باعث استرس شما شوند را از هم جدا کنید.
-
تلاش برای تفکیک واقعیت از داستان
-
سعی کرد انگشتانش را از موهایش جدا کند.
-
او به تازگی خود را از یک رابطه دردناک جدا کرده است.
-
او روی عرشه نشسته بود و سیم پیچی از طناب را باز می کرد.
-
جدا کردن حقیقت سخت از افسانه یا حقیقت از دروغ دشوار است.
-
سعی کردم سیم های زیر میزم را از هم جدا کنم.
-
جدا کردن حقیقت از همه دروغ های او سخت است.
synonyms - مترادف
-
unravel
باز کردن
-
untwist
غر زدن
-
unsnarl
لغو کردن
-
undo
گره گشایی
-
untwine
بافته نشده
-
untangle
رها کردن
-
unbraid
باز کردن از پیچ
-
unweave
باز کن
-
unlay
بدون گره
-
unwind
شل
-
جدا کردن
-
untie
بیرون رفتن
-
unknot
گره ها را از بین ببرید
-
شل کردن
-
disentwine
باز کردن سیم پیچ
-
ravel out
راست کردن
-
گره خورده
-
loosen
رایگان
-
uncoil
صاف کردن
-
straighten
برداشتن
-
unkink
unreel
-
گسترش یافتن انتشار یافتن
-
straighten out
بخیه زدن
-
unpick
گشودن
-
unfurl
Warning: Undefined array key 24 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
unroll
Warning: Undefined array key 25 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
unreel
Warning: Undefined array key 26 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
unstitch
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
unfold
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
entangle
درهم تنیده
-
snarl
غرغر کردن
-
tangle
گره زدن
-
ضمیمه کردن
-
مسدود کردن
-
بستن
-
ترکیب کردن
-
اتصال
-
entwine
در هم تنیده شدن
-
پنهان شدن
-
پیوستن
-
کراوات
-
twist
پیچ - پیچیدن
-
unite
متحد کردن
-
باد
-
embroil
درگیر کردن
-
knot
گره
-
کنار هم گذاشتن
-
twine
ریسمان
-
سوال
-
تعجب
-
jumble
بهم ریختن
-
enmesh
در هم می آمیزد
-
muddle
درهم ریختن
-
آماده کردن
-
آماده
-
agitate
به هم زدن