word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
اینکه نمیخواهی کاری انجام بدهی
-
He felt disinclined to argue while the calendar was there to remind him that he was down to his last twenty-five days.
در حالی که تقویم وجود داشت تا به او یادآوری کند که بیست و پنج روز آخر عمرش را سپری کرده بود، تمایلی به بحث نداشت.
-
مردم تمایلی به ایمان نداشتند بدون اینکه در آنچه بر آنها نازل شده بود شک کنند.
example - مثال
-
او به شدت تمایلی به باور هر چیزی که او می گفت نداشت.
-
او تمایلی به رفتن به خانه به خانه خالی نداشت.
-
اگر مدرکی نداشته باشد، تمایلی به پیشنهاد کاری به او ندارم.
synonyms - مترادف
-
reluctant
بی میل
-
hesitant
مردد، دودل
-
indisposed
ناتوان
-
loath
نفرت
-
averse
بیزاری
-
opposed
مخالف
-
resistant
مقاوم
-
unwilling
ناخواسته، بی میل
-
antipathetic
ضد درد
-
baulkingUK
baulkingUK
-
balkingUS
balkingUS
-
unprepared
آماده نشده
-
می ترسد
-
cagey
قفس
-
cagy
مشکوک
-
dubious
بد اخلاق
-
ill-disposed
لات
-
loth
عصبی
-
تضعیف
-
reticent
آهسته. تدریجی
-
غیر مشتاق
-
unenthusiastic
به عقب
-
backward
مردد
-
doubtful
مخالفت می کند
-
hesitating
اعتراض می کند
-
objecting
سرکش
-
protesting
خجالتی
-
recalcitrant
خجالتی بودن
-
shy
چسبیده
-
shying
-
sticking
antonyms - متضاد
-
inclined
شیب دار
-
disposed
بیرون انداخته شده
-
مایل بودن
-
bent
خم شده
-
desirous
آرزومند
-
enthusiastic
مشتاق
-
leaning
تکیه دادن
-
تیز
-
keen
قابلیت
-
amenable
آماده
-
گرايش
-
tending
برای
-
anxious
تایید کردن
-
بدون مخالفت
-
approving
دلسوز
-
unopposed
قابل قبول
-
avid
مطلوب انگلستان
-
sympathetic
دوستانه
-
agreeable
مطلوب ایالات متحده
-
favourableUK
دوست داشتن
-
نوع
-
favorableUS
با محبت
-
liking
مراقبت
-
-
loving
-
caring