word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
نوع خاصی از شخصیت که یک فرد به طور طبیعی دارد
-
تمایل طبیعی به انجام کاری، یا داشتن یا توسعه چیزی
-
a person’s usual way of feeling or behaving; the tendency of a person to be happy friendly anxious, etc.
روش معمول احساس یا رفتار یک فرد؛ تمایل فرد به شاد بودن، دوستانه بودن، مضطرب بودن و غیره.
-
فرآیند فروش چیزی یا دادن رسمی آن به کسی
-
the way in which a formal process such as a business deal or a matter dealt with in a court of law is completed
روشی که طی آن یک فرآیند رسمی، مانند یک معامله تجاری یا موضوعی که در دادگاه به آن رسیدگی می شود، تکمیل می شود.
example - مثال
-
او دارای روحیه عصبی / شاد / آفتابی است.
-
تمایل به فریب دادن
-
a cheerful disposition
یک روحیه شاد
-
ما هیچ کنترلی بر دفع وجوه موجود در آن حساب نداریم.
-
Not more than 30% of a Fund's gross income can be derived from gains from the sale or other disposition of securities held for less than three months.
بیش از 30 درصد از درآمد ناخالص صندوق را نمی توان از سود حاصل از فروش یا سایر واگذاری اوراق بهادار که برای کمتر از سه ماه نگهداری می شود به دست آورد.
-
This describes the principal issues raised in the review and states the Regulation Board's disposition of the proceeding.
این موضوع مسائل اصلی مطرح شده در بازبینی را تشریح میکند و نحوه رسیدگی هیئت تنظیم مقررات را بیان میکند.
-
Payment of expenses incurred in advance of the final disposition of this lawsuit shall be conditional upon receipt of a detailed itemization.
پرداخت هزینه های انجام شده قبل از رسیدگی قطعی این دعوی مشروط به وصول اقلام تفصیلی خواهد بود.
synonyms - مترادف
-
things
چیزها
-
characteristics
مشخصات
-
aspects
جنبه های
-
attributes
ویژگی های
-
details
جزئیات
-
factors
عوامل
-
features
امکانات
-
traits
صفات
-
facets
وجوه
-
points
نکته ها
-
qualities
کیفیت ها
-
bents
خم می شود
-
calibreUK
کالیبر UK
-
conditions
شرایط
-
demeanourUK
رفتار انگلستان
-
فرق - تمیز - تشخیص
-
essence
ذات
-
virtues
خواص
-
caliberUS
کالیبر آمریکا
-
demeanorUS
رفتار ایالات متحده
-
فرم
-
marks
نشانه ها
-
particularities
خصوصیات
-
parts
قطعات
-
peculiarities
ویژگی های خاص
-
properties
عجیب و غریب
-
quirks
اریب
-
slants
رگ. نوار
-
streaks
نقاط قوت
-
strong points
خلق و خوی
-
temperament
antonyms - متضاد
-
disinclination
بی میلی
-
disarrangement
به هم ریختگی
-
dislikes
دوست ندارد
-
نفرت
-
hatred
سوء مدیریت
-
mismanagement