word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
an area of a country or town that has fixed borders that are used for official purposes, or that has a particular feature that makes it different from surrounding areas
منطقه ای از یک کشور یا شهر که دارای مرزهای ثابت است که برای مقاصد رسمی استفاده می شود، یا دارای ویژگی خاصی است که آن را از مناطق اطراف متفاوت می کند.
-
an area of a country state or city that has been given fixed borders for official purposes, or one having a particular feature that makes it different from surrounding areas
منطقه ای از یک کشور، ایالت یا شهر که برای اهداف رسمی مرزهای ثابتی در نظر گرفته شده است، یا منطقه ای که ویژگی خاصی دارد که آن را از مناطق اطراف متفاوت می کند.
-
one of the areas into which a country state city etc. is divided, usually for government or business purposes
یکی از مناطقی که یک کشور، ایالت، شهر و غیره به آن تقسیم می شود، معمولاً برای اهداف دولتی یا تجاری
example - مثال
-
منطقه تجاری نیویورک
-
منطقه دریاچه / منطقه قله
-
منطقه مدرسه شهر مالدن
-
شورای ناحیه کمبریج شایر جنوبی
-
منطقه تئاتر در نیویورک در مرکز شهر منهتن است.
-
دفتر او در منطقه مالی شهر واقع شده است.
-
district council/court/administrator
شورای منطقه / دادگاه / مدیر
-
The district sales manager is responsible for leading sales teams throughout the Pacific Northwest.
مدیر فروش منطقه مسئول تیم های فروش در سراسر شمال غرب اقیانوس آرام است.
synonyms - مترادف
-
ربع
-
areas
مناطق
-
regions
محله های انگلستان
-
neighbourhoodsUK
بخش ها
-
sectors
انجمن
-
wards
محل
-
محله ها
-
locales
مجاورت ها
-
locality
مکان ها
-
parishes
بلوک ها
-
vicinities
حوزه های انتخابیه
-
places
دامنه ها
-
blocks
محله ایالات متحده
-
constituencies
قطعات
-
domains
تکه ها
-
neighborhoodUS
حوزه ها
-
parts
لکه ها
-
patches
قلمرو
-
precincts
چمن ها
-
sections
کمون ها
-
spots
مانورها
-
نمی شود
-
turfs
نزدیکی ها
-
zones
تقسیم
-
boroughs
-
communes
-
departments
-
manors
-
nabes
-
vicinages
-
antonyms - متضاد
-
wholes
کل