word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
مردن به دلیل زیر آب بودن برای مدت طولانی یا کشتن کسی به این شکل
-
اگر صدای بلند صدای دیگری را خاموش کند، از شنیدن آن جلوگیری می کند
-
پوشاندن چیزی مخصوصاً غذا با مایعی بیش از حد لازم یا خوب
-
داشتن یک احساس بسیار قوی یا یک مشکل جدی که مقابله با آن دشوار است
-
با ناتوانی در نفس کشیدن در زیر آب (باعث) مردن
-
پوشاندن یا پوشاندن به خصوص با مایع
-
مردن با قرار گرفتن در زیر آب و ناتوانی در نفس کشیدن، یا کشتن کسی با ایجاد این اتفاق
-
داشتن یا تجربه بیش از حد چیزی
-
من تقریباً دوازده بار غرق شدم. تقریباً زنده بود و فقط سوزانده شدن را از دست داده بود.
-
قبل از اینکه دوستان او را نجات دهند نزدیک بود غرق شود.
-
من در بیست و نه سالگی در چنگال پیرزن غرق شدم.
-
سیل باعث غرق شدن تعداد زیادی دام شد.
example - مثال
-
دو کودک پس از سقوط در رودخانه غرق شدند.
-
او تلاش کرده بود مرد غریق را نجات دهد.
-
سعی کرد خودش را غرق کند.
-
آنها بچه گربه های ناخواسته را غرق کرده بودند.
-
او در دریا غرق شد.
-
میوه در خامه غرق شد.
-
رادیو را بلند کرد تا صدای همسایه را خاموش کند.
-
سخنان او با تمسخر و سوت خفه شد.
-
بطری شراب باز کرد تا غم هایش را غرق کند.
-
او را به بندر انداخته و رها کرده بودند تا غرق شود.
-
آنها برای نجات یک کودک چهار ساله از غرق شدن مورد تقدیر قرار گرفتند.
-
او در یک حادثه قایق سواری غرق شد.
-
بسیاری از حیوانات توسط موج جزر و مد غرق شدند.
-
وقتی رودخانه سد شد یک دره کامل غرق شد.
-
غذایش را در/با سس گوجه فرنگی غرق کرد.
-
drowning in debt/sorrow
غرق شدن در بدهی/غم
synonyms - مترادف
-
suffocate
خفه کردن
-
asphyxiate
فرو رفتن
-
آب را استنشاق کنید
-
inhale water
زیر آب بمیر
-
die underwater
برو زیر
-
خفه شدن در آب
-
برو به قبر پرآب
-
برو به کمد دیوی جونز
-
برو پایین
-
غوطه ور شدن
-
submerge
کلاهبرداری
-
submerse
موسس
-
capsize
غوطه
-
غرق شود
-
plunge
به پایین بروید
-
be submerged
خراب کردن
-
گم شده
-
wreck
غرق کشتی
-
در دریا گم شود
-
shipwreck
باتلاق شدن
-
رها کردن
-
be swamped
شیرجه رفتن
-
سقوط شدید
-
فرود آمدن
-
dive
پایین تر
-
plummet
Warning: Undefined array key 25 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
descend
Warning: Undefined array key 26 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
زنده ماندن
-
زنده
-
بودن
-
آخر
-
به زندگی بچسب
-
زنده بودن
-
فریب مرگ
-
فرار از مرگ
-
cheat death
در این دنیا باشد
-
زندگی داشته باشد
-
Warning: Undefined array key 10 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
evade death
Warning: Undefined array key 11 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
Warning: Undefined array key 12 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589