word - لغت

drown || غرق شدن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/draʊn/

UK :

/draʊn/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drown] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Two children drowned after falling into the river.


    دو کودک پس از سقوط در رودخانه غرق شدند.

  • He had attempted to rescue the drowning man.


    او تلاش کرده بود مرد غریق را نجات دهد.

  • She tried to drown herself.


    سعی کرد خودش را غرق کند.

  • They had drowned the unwanted kittens.


    آنها بچه گربه های ناخواسته را غرق کرده بودند.

  • He was drowned at sea.


    او در دریا غرق شد.

  • The fruit was drowned in cream.


    میوه در خامه غرق شد.


  • رادیو را بلند کرد تا صدای همسایه را خاموش کند.

  • His words were drowned out by jeers and whistling.


    سخنان او با تمسخر و سوت خفه شد.


  • بطری شراب باز کرد تا غم هایش را غرق کند.

  • She had been thrown into the harbour and left to drown.


    او را به بندر انداخته و رها کرده بودند تا غرق شود.

  • They were commended for saving a four-year-old from drowning.


    آنها برای نجات یک کودک چهار ساله از غرق شدن مورد تقدیر قرار گرفتند.

  • He drowned in a boating accident.


    او در یک حادثه قایق سواری غرق شد.

  • Many animals were drowned by the tidal wave.


    بسیاری از حیوانات توسط موج جزر و مد غرق شدند.


  • وقتی رودخانه سد شد یک دره کامل غرق شد.

  • He drowned his food in/with tomato sauce.


    غذایش را در/با سس گوجه فرنگی غرق کرد.

  • drowning in debt/sorrow


    غرق شدن در بدهی/غم

synonyms - مترادف

  • suffocate


    خفه کردن

  • asphyxiate


    فرو رفتن


  • آب را استنشاق کنید

  • inhale water


    زیر آب بمیر

  • die underwater


    برو زیر


  • خفه شدن در آب

  • suffocate in water


    برو به قبر پرآب


  • برو به کمد دیوی جونز

  • go to Davy Jones's locker


    برو پایین


  • غوطه ور شدن

  • submerge


    کلاهبرداری

  • submerse


    موسس

  • capsize


    غوطه


  • غرق شود

  • plunge


    به پایین بروید

  • be submerged


    خراب کردن


  • گم شده

  • wreck


    غرق کشتی


  • در دریا گم شود

  • shipwreck


    باتلاق شدن


  • رها کردن

  • be swamped


    شیرجه رفتن


  • سقوط شدید


  • فرود آمدن

  • dive


    پایین تر

  • plummet



    Warning: Undefined array key 25 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529

  • descend



    Warning: Undefined array key 26 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529



  • Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529

antonyms - متضاد


  • زنده ماندن


  • زنده


  • بودن


  • آخر


  • به زندگی بچسب


  • زنده بودن


  • فریب مرگ


  • فرار از مرگ

  • cheat death


    در این دنیا باشد


  • زندگی داشته باشد



  • Warning: Undefined array key 10 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589

  • evade death



    Warning: Undefined array key 11 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589



  • Warning: Undefined array key 12 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589