word - لغت

drumbeat || ضرب طبل

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈdrʌmbiːt/

UK :

/ˈdrʌmbiːt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [drumbeat] در گوگل

description - توضیح

  • the sound made when someone hits a drum


    صدایی که وقتی کسی به طبل می زند

  • (the sound of) a single hit on a drum


    (صدای) تک ضربه بر طبل

  • The music dwindles until nothing is left but a drumbeat out of the big-band era.


    موسیقی کاهش می‌یابد تا جایی که چیزی جز صدایی از دوران بیگ‌باند باقی نمی‌ماند.

  • Before the crisis drumbeat intensifies, a few facts are worth remembering.


    قبل از تشدید ضربات طبل بحران، چند واقعیت ارزش یادآوری را دارد.

  • This effort is part of a more generalized drumbeat of criticism about one-parent families.


    این تلاش بخشی از ضرب طبل عمومی تر انتقادات در مورد خانواده های تک والدی است.

  • There was something curiously menacing in the repetitive drumbeats that seemed to come from nowhere.


    چیزی به طرز عجیبی تهدیدآمیز در ضربات مکرر طبل وجود داشت که به نظر می رسید از ناکجاآباد می آمد.

  • The drumbeat of the Gingrich case had poisoned the atmosphere in the House for weeks.


    ضربات طبل پرونده گینگریچ برای هفته ها فضای مجلس را مسموم کرده بود.

example - مثال

  • a regular drumbeat


    یک ضرب طبل معمولی

synonyms - مترادف

  • barrage


    رگبار

  • volley


    بمباران

  • bombardment


    شوره

  • salvo


    دوش


  • طوفان


  • توپخانه

  • cannonade


    تگرگ

  • hail


    بدنه هواپیما

  • fusillade


    حمله رعد اسا

  • blitz


    سر و صدا

  • flurry


    بلیتزکریگ

  • blitzkrieg


    طبل

  • drumfire


    سیل

  • flood


    جزر و مد

  • tide


    ریزش

  • outpouring


    خاکریز

  • groundswell


    ترکیدن

  • burst


    تورنت

  • torrent


    باتری


  • جریان

  • deluge


    یورش


  • بهمن

  • onslaught


    باران

  • avalanche


    پهن


  • جرقه

  • broadside


    گلوله باران

  • spate


    انفجار

  • shelling


    آبشار

  • blast


  • cascade


  • outburst


antonyms - متضاد

  • dearth


    کمبود

  • trickle


    سرماخوردگی

  • defenceUK


    دفاع بریتانیا

  • defenseUS


    دفاع آمریکا