word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماشینی که شکل دیگری از نیرو را مستقیماً به برق تبدیل می کند
-
کسی که از کاری که انجام می دهد هیجان زده است و انرژی زیادی برای آن صرف می کند
-
چیزی که تأثیر شدیدی بر چیز دیگری دارد و باعث میشود چیزها اتفاق بیفتند
-
وسیله ای که انرژی حرکت را به انرژی الکتریکی تبدیل می کند
-
an energetic force
یک نیروی پر انرژی
-
آن پدیده فیزیکی عضله پشت دینام یا ژنراتور الکتریکی استاندارد است.
-
چراغ های دوچرخه معمولاً توسط یک دینام تغذیه می شوند.
-
در اینجا یک نوع کاملاً جدید از دینامو جوشان و نورد خاکی وجود داشت.
-
و این به نظریه پردازان دینام راهی برای حل یک جنبه از نحوه مخلوط شدن آهن مذاب می دهد.
-
جاسو دینام 5 فوت 2 اینچی است که مسئول برنامه آموزشی است.
-
They have generators under the floors ... like dynamos on bicycles ... that make electricity from the wheels going round.
آنها ژنراتورهایی در زیر طبقات دارند ... مانند دینام روی دوچرخه ... که برق را از چرخش چرخ ها تولید می کند.
-
فروشنده پیشنهاد داد نیمی از هزینه تعمیر دینام را تامین کند.
example - مثال
-
the team’s midfield dynamo
دینام خط میانی تیم
-
او یک دینام انسانی است.
-
یک دینام روی دوچرخه یک جفت چراغ را در حالی که چرخ ها در حال حرکت هستند، نیرو می دهد.
-
او روی صحنه یک دینام انسانی است که ساعتی را در حرکت دائمی می گذراند.
-
شکل. او یک دیناموی واقعی (= نیروی پرانرژی) است.
synonyms - مترادف
-
generator
ژنراتور
-
موتور
-
transformer
تبدیل کننده
-
باتری
-
turbine
توربین
-
electric generator
ژنراتور الکتریکی
-
spark plug
شمع موتور
-
موتور الکتریکی
-
دستگاه
-
سازوکار
-
piston
پیستون
-
راندن
-
gears
چرخ دنده ها
-
سیلندر
-
cylinder
دنده
-
منبع انرژی
-
زیر کاپوت چیه
-
قطار برق
-
موتور احتراق داخلی
-
سیستم
-
apparatus
تجهیزات
-
اجزاء
-
سخت افزار
-
machinery
مکانیک
-
components
ابزارآلات
-
hardware
ساخت و ساز
-
mechanics
قطعات متحرک
-
gadgetry
موتور بنزینی
-
contraption
-
moving parts
-
gasoline engine
antonyms - متضاد
-
شکست
-
loser
بازنده
-
bum
ماتحت
-
deadbeat
مرده
-
freeloader
رایگان بار
-
idler
بیکار
-
layabout
طرح بندی
-
loafer
لوفر
-
ne'er-do-well
خوب نیست
-
shirker
شریر کننده
-
skiver
اسکی باز
-
waster
ضایع کننده