word - لغت

embargo || تحریم

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ɪmˈbɑːɡəʊ/

UK :

/ɪmˈbɑːrɡəʊ/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [embargo] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • an arms embargo


    تحریم تسلیحاتی

  • to impose/enforce/lift an embargo


    تحمیل/اجرا/برداشتن تحریم

  • an embargo on arms sales to certain countries


    تحریم فروش تسلیحات به برخی کشورها

  • a trade embargo against certain countries


    تحریم تجاری علیه برخی کشورها

  • There is a complete embargo on taking photographs in court.


    ممنوعیت کامل عکسبرداری در دادگاه وجود دارد.

  • The government has agreed to lift the embargo imposed ten years ago.


    دولت با لغو تحریم ده سال پیش موافقت کرده است.

  • We knew the arms embargo was being broken.


    می دانستیم که تحریم تسلیحاتی در حال شکسته شدن است.

  • a strict embargo on oil imports


    تحریم شدید واردات نفت

  • the crippling economic embargo against Haiti


    تحریم اقتصادی فلج کننده علیه هائیتی


  • تحریم بین المللی علیه کشور

  • He opposed the US trade embargo against Cuba.


    او با تحریم تجاری آمریکا علیه کوبا مخالف بود.

  • They have put an embargo on imports of clothing.


    واردات پوشاک را تحریم کرده اند.

  • The police asked for a news embargo while they tried to find the kidnapper.


    پلیس در حالی که تلاش می کرد آدم ربا را پیدا کند، درخواست تحریم خبری کرد.

  • They are planning to embargo oil imports.


    آنها قصد دارند واردات نفت را تحریم کنند.

  • They put an embargo on imports of steel.


    واردات فولاد را تحریم کردند.

  • We should place an embargo on the purchase of any diamonds originating from the region until a review can be carried out.


    ما باید خرید الماسی که منشا آن منطقه باشد را تا زمانی که بررسی شود، تحریم کنیم.

  • He has asked for an end to the arms embargo against his government.


    او خواستار پایان دادن به تحریم تسلیحاتی علیه دولتش شده است.

  • an arms/oil/trade embargo


    تحریم تسلیحاتی / نفت / تجارت

  • an economic/international embargo


    تحریم اقتصادی/بین المللی

  • The U.N. Security Council imposed an embargo after the invasion.


    شورای امنیت سازمان ملل متحد پس از تهاجم، تحریم را اعمال کرد.

  • We should lift the embargo and open up trade opportunities that relate to food and medicines.


    ما باید تحریم را برداریم و فرصت های تجاری مربوط به غذا و دارو را باز کنیم.

  • Ships found to be breaking the embargo are sent to a holding area.


    کشتی‌هایی که در حال شکستن تحریم هستند به یک منطقه نگهداری فرستاده می‌شوند.

  • The US has not embargoed grain exports since 1980, but dwindling supplies and soaring prices are feeding fears it could happen again.


    ایالات متحده از سال 1980 صادرات غلات را تحریم نکرده است، اما کاهش عرضه و افزایش قیمت ها نگرانی هایی را ایجاد می کند که ممکن است دوباره این اتفاق بیفتد.

synonyms - مترادف

  • ban


    ممنوع کردن

  • bar


    بار

  • prohibition


    ممنوعیت


  • بررسی

  • interdict


    خویشتن داری - خودداری - پرهیز

  • proscription


    محدودیت

  • restraint


    مانع


  • انسداد


  • توقف

  • blockage


    تحریم کردن

  • stoppage


    مهلت قانونی

  • boycott


    وتو

  • hindrance


    مسدود کردن

  • impediment


    راهویی

  • moratorium


    دستور

  • veto


    تحریم


  • عدم اجازه

  • interdiction


    سرکوب

  • obstruction


    امتناع

  • rahui


    تابو

  • injunction


    سفارش


  • disallowance


  • suppression


  • refusal


  • forbiddance



  • taboo


  • constraint


  • banning



antonyms - متضاد


  • نسخه

  • aid


    کمک


  • معاونت


  • اجازه


  • مجوز


  • تصویب


  • کمک هزینه

  • allowance


    تحریم


  • خوب

  • OK


    آزادی

  • ratification


    ترخیص کالا از گمرک


  • برو جلو

  • clearance


    تایید

  • go-ahead


    رهایی

  • endorsement


    پذیرش - پذیرفته شدن


  • پذیرش

  • acceptance


    الحاق


  • خوش آمدی

  • incorporation


    علاوه بر این

  • admittance


    اجازه می دهد



  • allowing