word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
قدرت و توانایی فعالیت فیزیکی و ذهنی.
-
مجموع تمام قدرت و توانایی شما برای فعال بودن ذهنی و بدنی.
-
the power from something such as electricity or oil that can do work. such as providing light and heat.
نیروی حاصل از چیزی مانند برق یا روغن که می تواند کار کند. مانند تامین نور و گرما.
-
قدرت و توانایی فعالیت فیزیکی و ذهنی.
-
انرژی های شما مجموع قدرت فیزیکی و ذهنی شما برای انجام کاری است.
-
قدرت انجام کاری که نور تولید می کند. حرارت. یا حرکت یا سوخت یا برق مورد استفاده برای نیرو.
-
the power from something such as electricity or oil. which can do work. such as providing light and heat.
نیروی حاصل از چیزی مانند برق یا نفت. که می تواند کار کند. مانند تامین نور و گرما.
example - مثال
-
من تنبل نیستم - فقط انرژیم را برای بعد ذخیره می کنم.
-
Her experience and energy are a winning combination in business.
تجربه و انرژی او ترکیبی برنده در تجارت است.
-
ما تحت تاثیر انرژی خام اجرای رقصندگان قرار گرفتیم.
-
در ماه گذشته او تمام وقت و انرژی خود را صرف تلاش برای یافتن شغل کرده است.
-
من می خواهم امروز عصر بروم بیرون اما فکر نمی کنم انرژی داشته باشم.
-
انرژی خورشیدی تبدیل انرژی خورشید به گرما و برق است.
-
پلوتونیوم سوختی است که برای تولید انرژی هسته ای استفاده می شود.
-
اکتشاف برای منابع جدید انرژی برای آینده سیاره ما حیاتی است.
-
بسیاری از کشورها توجه خود را به اشکال جدید انرژی معطوف کرده اند.
-
ما باید بیشتر روی منابع انرژی تجدیدپذیر مانند نیروی باد و امواج سرمایه گذاری کنیم.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
lethargy
بی حالی
-
ennui
دلسوزی
-
listlessness
بی حالی
-
dispiritedness
نا امیدی
-
fatigue
خستگی
-
languor
کسالت
-
spiritlessness
بی روحی
-
drowsiness
خواب آلودگی
-
enervation
انرژی
-
indolence
بی حالی
-
lassitude
سستی
-
lifelessness
بی جانی
-
sluggishness
سستی
-
torpor
اخم
-
weariness
خستگی