word - لغت

evasion || گریز

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ɪˈveɪʒn/

UK :

/ɪˈveɪʒn/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [evasion] در گوگل

description - توضیح

  • when you deliberately avoid doing something that you should do or paying an amount of money that you should pay


    زمانی که عمدا از انجام کاری که باید انجام دهید یا پرداخت مقداری پول که باید بپردازید اجتناب می کنید

  • when you deliberately avoid talking about something or answering a question


    وقتی عمدا از صحبت کردن در مورد چیزی یا پاسخ دادن به یک سوال اجتناب می کنید


  • عمل اجتناب از چیزی یا کسی

  • the act of avoiding something unpleasant or unwanted


    عمل اجتناب از چیزی ناخوشایند یا ناخواسته

  • the act of intentionally avoiding doing something that you have a duty or responsibility to do


    عمل اجتناب عمدی از انجام کاری که وظیفه یا مسئولیتی برای انجام آن دارید

  • The words were an evasion, however as was the purpose of their voyage.


    با این حال، این کلمات مانند هدف سفر آنها طفره می رفتند.

  • He had the same bland good looks, the same friendly if formal manner and the same knack for courteous evasion.


    او همان قیافه‌ی ملایم و خوش‌قیافه‌ای داشت، همان رفتار دوستانه و رسمی و همان استعداد طفره رفتن مودبانه را داشت.

  • Uncle Harry's style of evasion was to pretend he didn't hear the question.


    سبک طفره رفتن عمو هری این بود که وانمود می کرد که این سوال را نشنیده است.

  • Wado employs very light and fast techniques, preferring evasion to meeting brute force head on.


    وادو از تکنیک‌های بسیار سبک و سریع استفاده می‌کند و فرار را به رویارویی با نیروی بیرحم ترجیح می‌دهد.

  • Agnew was later forced to resign over a little unforeseen matter of bribes and tax evasion stemming from his years in Maryland.


    اگنیو بعداً به دلیل کمی پیش بینی نشده رشوه و فرار مالیاتی ناشی از سال های اقامت در مریلند مجبور به استعفا شد.

  • Each count of felony tax evasion can put you behind bars for 5 years with a $ 100,000 fine.


    هر اتهام فرار مالیاتی می تواند شما را به مدت 5 سال با جریمه 100000 دلاری پشت میله های زندان قرار دهد.

  • So three years for tax evasion.


    بنابراین، سه سال برای فرار مالیاتی.

  • In addition to legally avoiding taxes through the use of loopholes, there is also the unsavory problem of illegal tax evasion.


    علاوه بر اجتناب قانونی از پرداخت مالیات از طریق استفاده از حفره ها، مشکل ناخوشایند فرار مالیاتی غیرقانونی نیز وجود دارد.

  • Henning went to prison on charges of tax evasion.


    هنینگ به اتهام فرار مالیاتی به زندان رفت.

  • He had pleaded guilty in 1987 to tax evasion and the violation of securities laws.


    او در سال 1987 به فرار مالیاتی و نقض قوانین اوراق بهادار اعتراف کرده بود.

example - مثال

  • His behaviour was an evasion of his responsibilities as a father.


    رفتار او طفره رفتن از مسئولیت هایش به عنوان پدر بود.

  • She's been charged with tax evasion.


    او به فرار مالیاتی متهم شده است.

  • His speech was full of evasions and half-truths.


    سخنان او پر از طفره رفتن و نیمه حقیقت بود.

  • Her speech was full of excuses and evasions and never properly addressed the issue.


    سخنرانی او پر از بهانه و طفره رفتن بود و هرگز به درستی به موضوع پرداخته نشد.

  • tax evasion (= illegally not paying tax)


    فرار مالیاتی (= عدم پرداخت غیرقانونی مالیات)

  • tax evasion


    فرار مالیاتی

  • a political speech full of evasions


    یک سخنرانی سیاسی پر از طفره رفتن

  • The former accountant was charged with multiple counts of tax evasion.


    حسابدار سابق به چندین فقره فرار مالیاتی متهم شد.

  • This was a clear evasion of responsibility on his part.


    این یک فرار آشکار از مسئولیت از سوی او بود.

synonyms - مترادف

  • avoidance


    اجتناب

  • dodging


    طفره رفتن

  • elusion


    گریز

  • shunning


    دوری جستن

  • circumvention


    دور زدن

  • ducking


    اردک زدن

  • eluding


    فرار می کند


  • در رفتن

  • shirking


    شانه زدن

  • cop-out


    پلیس بیرون

  • cunning


    حیله گری

  • deception


    فریب

  • fudging


    لکه دار کردن

  • pretext


    بهانه، مستمسک

  • shuffling


    به هم زدن

  • artifice


    تصنع

  • bypassing


    ابهام

  • equivocation


    فرار کردن

  • eschewal


    بیرون

  • eschewing


    حرف دو پهلو

  • out


    نیرنگ

  • prevarication


    تکان دادن

  • ruse


    کنار زدن

  • shaking


    زیر پا گذاشتن

  • sidestepping


    دوچرخه سواری

  • subterfuge


    برو

  • trickery


    کج بودن

  • bilking


  • evasiveness


  • go-by


  • obliqueness


antonyms - متضاد

  • confrontation


    تقابل

  • facing


    رو به رو

  • frankness


    رک گویی

  • honesty


    صداقت


  • ملاقات

  • openness


    باز بودن


  • واقعیت


  • حقیقت

  • truthfulness


    مستقیم بودن

  • directness


    یقین - اطمینان - قطعیت

  • certainty


    راستگویی

  • uprightness


    انصاف

  • fairness


    افتخار ایالات متحده

  • honorUS


    HonourUK

  • honourUK


    دقت

  • accuracy


    مطابقت

  • conformity


    یکسانی

  • sameness


    تصحیح

  • correction


    تضمین


  • اعتبار

  • surety


    امانت

  • validity


    مشروعیت

  • trustworthiness


    جهل

  • legitimacy


    خلوص

  • ignorance


    دائمی

  • sincerity


    رکود

  • verity


    نگهداری


  • شواهد و مدارک

  • stagnation