word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
از یک عدد یا مقدار بیشتر باشد یا از حد مجاز عبور کند
-
از یک عدد یا مقدار بیشتر باشد یا از حد مجاز فراتر رود
-
بیش از یک عدد یا مقدار خاص باشد
-
برای عبور از سطح، حد، نرخ و غیره که مجاز هستید
example - مثال
-
هزینه نهایی نباید بیش از 5000 دلار باشد.
-
موفقیت کمپین ما فراتر از وحشیانه ترین انتظارات ما بوده است.
-
او به سه اتهام تجاوز از سرعت مجاز مجرم شناخته شد.
-
او از سرعت مجاز 15 مایل در ساعت تجاوز می کرد.
-
سود هر سهم بسیار فراتر از برآوردهای تحلیلگران از 9 تا 10 سنت به ازای هر سهم بود.
-
مشتریانی که بیش از حد اعتبار خود باشند، هزینه ای دریافت خواهند کرد.
synonyms - مترادف
-
surpasses
پیشی می گیرد
-
transcends
فراتر می رود
-
breaks
می شکند
-
overpasses
روگذرها
-
outruns
گسترش
-
outreaches
فراتر رفتن
-
oversteps
بیش از حد
-
overshoots
عبور می کند
-
overruns
زیاده روی می کند
-
overreaches
تاپ ها
-
passes
مازاد مالیات
-
overdoes
می رود
-
tops
لبریز میشود، مرور میشود، زیر گرفته میشود
-
overtaxes
فراتر از محدوده است
-
goes beyond
از حد عبور می کند
-
goes over
بیش از حد گسترش می یابد
-
runs over
صلیب ها
-
پله ها را پشت سر گذاشت
-
بالاتر می رود
-
overextends
برش می دهد
-
crosses
بیشتر از
-
steps over
بیش از حد کشیده می شود
-
rises above
فشارها
-
cuts across
بیش از حد عمل می کند
-
lasts longer than
بیشتر از چیزی که بتوانید بجوید تکه کنید
-
overstretches
سبقت می گیرد
-
strains
-
overacts
-
-
overtakes