word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
مقداری پول که مجبور نیستید روی آن مالیات بپردازید
-
اجازه انجام دادن یا پرداخت نکردن کاری که معمولاً باید انجام دهید یا پرداخت کنید
-
اجازه خاص برای انجام ندادن یا پرداخت نکردن چیزی
-
این واقعیت که مجبور نیستید از یک قانون پیروی کنید یا کاری را انجام دهید که دیگران باید انجام دهند
-
معافیت مقدار خاصی از پول است که مشمول مالیات نمی شود
-
→ tax exemption
→ معافیت مالیاتی
-
همچنین برای هر کودک 5000 دلار معافیت وجود دارد.
-
به عنوان دفاع، شورا بند معافیت چاپ شده در پشت بلیط را درخواست کرد.
-
جزئیات سایر معافیت های خاص در مقررات گنجانده شده است.
-
معافیت مالیاتی برای فرزند تحت تکفل
-
In 1920, Austen Chamberlain transformed the system by allowing tax exemptions to be claimed nomatterhow big the taxpayer's income.
در سال 1920، آستن چمبرلین سیستم را تغییر داد و اجازه داد معافیت های مالیاتی هر چقدر هم که درآمد مالیات دهندگان زیاد باشد، مطالبه شود.
-
معافیت مالیاتی برای اموال شخصیت های ادبی و هنری نیز پیشنهاد شده است.
-
It is the broker's job to make sure the haulier fully understands the small print of the exemption and other clauses.
وظیفه کارگزار این است که مطمئن شود که حملکننده به طور کامل از ریزه کاری معافیت و سایر بندها مطلع است.
-
From 1986, only employers with less than ten employees were eligible, but this exemption was subsequently abolished in 1990.
از سال 1986، فقط کارفرمایان با کمتر از ده نفر شاغل واجد شرایط بودند، اما این معافیت متعاقبا در سال 1990 لغو شد.
-
هدف و کاربرد این معافیت مشخص نیست.
example - مثال
-
او از امتحان نهایی معاف شد.
-
معافیت مالیاتی برای پول اهدایی به امور خیریه
-
معافیت مالیاتی برای هدیه به همسر
-
این معافیت برای خریداران خانه اعمال می شود.
-
مالک از قانون معاف شد و تابلو صادر شد.
-
محدودیت پارک در مرکز شهر با معافیت برای رانندگان معلول وجود دارد.
-
آنها از معافیت گمرکی برای کالاهایی که خودشان استفاده می کردند برخوردار بودند.
-
معافیت های شرعی از قوانین و مقررات اداری
-
موسسات خیریه از مالیات بر درآمد معاف می شوند.
-
درخواست معافیت از خدمت سربازی داد.
-
Several countries requested a temporary exemption from EU environmental legislation.
چندین کشور درخواست معافیت موقت از قوانین زیست محیطی اتحادیه اروپا کردند.
-
قرارداد شامل یک بند معافیت است.
-
داوطلبان دارای مدرک شیمی از این رشته معاف هستند.
-
اگر سازمان ها منحصراً به عنوان خیریه فعالیت کنند، ممکن است واجد شرایط معافیت از مالیات بر درآمد باشند.
-
او در طول جنگ جهانی دوم از خدمت سربازی معاف شد.
-
یک معافیت مالیاتی
-
فرمول یک از ممنوعیت تبلیغات تنباکو معاف شد.
-
آیا شرکت اصلی می تواند از تهیه صورت جریان وجوه نقد معافیت بگیرد؟
synonyms - مترادف
-
رهایی
-
آزادی
-
immunity
مصونیت
-
exoneration
تبرئه
-
dispensation
معافیت
-
استثنا
-
تسکین
-
absolution
عفو
-
impunity
بخشودگی
-
discharge
تخلیه
-
privilege
امتیاز
-
exclusion
محرومیت
-
indemnity
غرامت
-
derogation
انحراف
-
favoritismUS
طرفداری ایالات متحده
-
favouritismUK
علاقه مندی انگلستان
-
let-off
رها کردن
-
پاس رایگان
-
درمان ویژه
-
کارت آزاد از زندان
-
reprieve
مهلت دادن
-
liberation
رهایی، رستگاری
-
liberty
کمک هزینه
-
amnesty
بهبودی
-
deliverance
اجازه
-
allowance
ملاحظات ویژه
-
remission
مجوز
-
-
pardon
-
-
licence
antonyms - متضاد
-
liability
مسئولیت
-
accountability
مسئوليت
-
answerability
پاسخگویی
-
تعهد
-
وظیفه
-
مقصر بودن
-
culpability
اجبار
-
compulsion
بار
-
تابعیت
-
subjection
حساسیت
-
susceptibility
مسئولیت قانونی
-
onus
مطابقت
-
-
conformity