word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
استفاده از پول زمان. یا تلاش
-
چیزی که باعث می شود پول خرج کنید.
-
پولی که هنگام انجام کارتان خرج می کنید. که کارفرمای شما به شما بازپرداخت خواهد کرد.
-
مقدار پول مورد نیاز یا استفاده شده برای انجام یا خرید چیزی؛ هزینه.
-
مقدار پولی که یک شخص یا کسب و کار برای انجام کاری خرج می کند.
-
مقدار زیادی پول که چیزی هزینه می کند.
-
money that you spend when you are doing your job. that an employer or other organization pays back to you.
پولی که هنگام انجام کارتان خرج می کنید. که کارفرما یا سازمان دیگری به شما بازپرداخت می کند.
-
اگر چیزی تمام هزینه ها پرداخت شود. شما مجبور نیستید هزینه ای را خودتان بپردازید.
-
توسط کسی پرداخت شده است
-
با استفاده از پولی که توسط کارفرمای شما بازپرداخت می شود.
-
خرج کردن پول زیادی برای ساختن چیزی فوق العاده خوب.
-
to show the full amount of money paid for something as a cost in a company`s accounts. rather than showing it as a lower and lower amount over a period of time.
برای نشان دادن مقدار کامل پول پرداخت شده برای چیزی به عنوان هزینه در حساب های یک شرکت. به جای نشان دادن آن به عنوان مقدار کمتر و کمتر در یک دوره زمانی.
example - مثال
-
He claimed that the restaurant bill was a legitimate business expense.
او ادعا کرد که قبض رستوران یک هزینه قانونی تجاری است.
-
فقط آن را بخرید - هزینه آن مهم نیست!
-
داشتن ماشین مستلزم هزینه های زیادی است - اجتناب ناپذیر است.
-
She rationalized the expense by saying that the costly carpet she had bought would last longer than a cheaper one.
او با گفتن اینکه فرش گرانقیمتی که خریده است، بیشتر از فرش ارزانتر دوام میآورد، هزینه را توجیه کرد.
-
تمام زمان و هزینه های مربوط به به روز نگه داشتن تغییرات ارزشمند بوده است.