word - لغت

exploring || کاوش

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ɪkˈsplɔːr

UK :

ɪkˈsplɔːr

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [exploring] در گوگل

description - توضیح

example - مثال


  • برای کشف فضا

  • The best way to explore the countryside is on foot.


    بهترین راه برای گشت و گذار در حومه شهر پیاده روی است.

  • The children have gone exploring in the woods.


    بچه ها برای کاوش در جنگل رفته اند.

  • Let's explore this issue/idea more fully.


    بیایید این موضوع/ایده را کاملتر بررسی کنیم.

synonyms - مترادف


  • احساس

  • fumbling


    سرگردانی

  • scrabbling


    خراشیدن

  • bumbling


    متلاطم

  • picking


    چیدن

  • bungling


    درهم ریختن

  • clawing


    پنجه زدن

  • floundering


    دست و پا زدن

  • grappling


    دست و پنجه نرم کردن

  • groping


    دست زدن

  • stumbling


    تلو تلو خوردن

  • blundering


    اشتباه کردن

  • poking


    نوک زدن


  • صید ماهی

antonyms - متضاد

  • ignoring


    نادیده گرفتن

  • dismissing


    اخراج کردن

  • disregarding


    بی توجهی

  • neglecting


    مشرف

  • overlooking


    تخفیف دادن

  • discounting


    رد کردن

  • rejecting


    طرد کردن

  • spurning


    پرهیز کردن

  • avoiding


    دور زدن

  • bypassing


    دور انداختن

  • discarding


    طفره رفتن

  • evading


    بدگویی

  • misheeding


    حذف کردن

  • omitting


    پرش

  • rebuffing


    غر زدن

  • skipping


    بی توجه

  • snubbing


    مسواک زدن کنار

  • unheeding


    مسواک زدن

  • unminding


    ترک کردن

  • brushing aside


    ترک کاری انجام نشده

  • brushing off


    اجازه دادن به چیزی سر خوردن

  • leaving out


    نگاه کردن به گذشته

  • leaving something undone


    نور ساختن

  • letting something slide


    در حال عبور

  • looking past


    عدم توجه به

  • making light of


  • passing by


  • paying no attention to