word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
بخشی از یک موضوع، موقعیت و غیره که دارای بخش های زیادی است
-
یکی از سطوح مسطح کوچک که بر روی یک سنگ قیمتی تراشیده شده است
-
سطح صاف روی استخوان یا دندان که به طور طبیعی یا در اثر استفاده مداوم ایجاد می شود
-
یکی از اجزا یا ویژگی های چیزی
example - مثال
-
او جنبه های زیادی در شخصیت خود دارد.
-
مفاصل فاست آسیب دیده یا دردناک را می توان با استروئید تزریق کرد.
-
همیشه یک جنبه از بازی گلف من وجود دارد که کار نمی کند.
synonyms - مترادف
-
factors
عوامل
-
determinants
تعیین کننده ها
-
components
اجزاء
-
elements
عناصر
-
attributes
ویژگی های
-
characteristics
مشخصات
-
توجه
-
constituents
اجزای تشکیل دهنده
-
details
جزئیات
-
reasons
دلایل
-
bases
پایه ها
-
dynamics
پویایی شناسی
-
influences
تاثیر می گذارد
-
ingredients
قطعات
-
parts
جنبه های
-
pieces
علل
-
aspects
موقعیت
-
causes
شرایط
-
circumstances
امکانات
-
conditions
مسائل
-
features
موارد
-
issues
نکته ها
-
items
کیفیت ها
-
particulars
مبانی
-
points
ابزارآلات
-
qualities
سازها
-
fundamentals
خواص
-
instrumentalities
اجزای فرعی
-
instruments
-
properties
-
subcomponents
antonyms - متضاد
-
کل
-
aggregate
تجمیع
-
composite
کامپوزیت
-
aggregation
تجمع
-
entirety
تمامیت
-
جمع
-
assemblage
مجموعه
-
conglomerate
گروه تولیدی
-
conglomeration
کنگلومرا
-
ensemble
گروه
-
gross
ناخالص
-
integral
انتگرال
-
sum
مجموع
-
totality
کلیت
-
accumulation
انباشت
-
agglomeration
تراکم
-
همه
-
bulk
فله
-
پشته
-
heap
مقدار زیادی
-
جرم
-
توده
-
آگلومره
-
agglomerate
مونتاژ
-
assembly
پر بودن
-
fullness
جمع بندی
-
مجموع کل
-
lump
کارها
-
summation
-
sum total
-