word - لغت

fahrenheit || فارنهایت

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˈfærənhaɪt/

UK :

/ˈfærənhaɪt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fahrenheit] در گوگل

description - توضیح

  • a scale of temperature in which water freezes at 32° and boils at 212°


    مقیاس درجه حرارت که در آن آب در 32 درجه یخ می زند و در 212 درجه می جوشد


  • (از) اندازه گیری دما بر اساس استانداردی که در آن 32 درجه دمایی است که در آن آب یخ می زند و 212 درجه دمایی است که در آن می جوشد.

  • a range of numbers for measuring temperature in which water freezes at 32° and boils at 212°


    محدوده ای از اعداد برای اندازه گیری دما که در آن آب در 32 درجه یخ می زند و در 212 درجه می جوشد.

  • It's hot out there several million degrees Fahrenheit.


    هوا گرم است، چند میلیون درجه فارنهایت.

  • The window is closed and the temperature pretty steady at sixty-five Fahrenheit.


    پنجره بسته است و دما تقریباً شصت و پنج فارنهایت ثابت است.

  • In both mental and written parallel tests more pupils were able to give the temperature in Celsius than in Fahrenheit.


    در هر دو آزمون ذهنی و کتبی موازی، دانش‌آموزان بیشتری توانستند دما را بر حسب سانتیگراد نسبت به فارنهایت نشان دهند.

example - مثال

  • fifty degrees Fahrenheit


    پنجاه درجه فارنهایت

  • Temperatures tomorrow will rise to around seventy degrees Fahrenheit.


    دمای هوا فردا تا حدود هفتاد درجه فارنهایت افزایش می یابد.

  • Shall I give you the temperature in Celsius or in Fahrenheit?


    دما را بر حسب سانتیگراد به شما بدهم یا فارنهایت؟

  • It was 80°F in the shade.


    80 درجه فارنهایت در سایه بود.

  • Data are recorded in degrees Fahrenheit.


    داده ها بر حسب درجه فارنهایت ثبت می شوند.

  • The Fahrenheit scale is still used throughout the US.


    مقیاس فارنهایت هنوز در سراسر ایالات متحده استفاده می شود.

synonyms - مترادف

antonyms - متضاد