word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
منطقه ای از زمین که برای کشت محصولات کشاورزی یا نگهداری حیوانات استفاده می شود و معمولاً توسط حصاری احاطه شده است
-
a place where you are working or studying in real situations rather than from an office laboratory etc.
مکانی که در آن در حال کار یا مطالعه در موقعیت های واقعی هستید، نه از دفتر، آزمایشگاه و غیره.
-
منطقه ای که معمولاً پوشیده از چمن است و برای انجام ورزش استفاده می شود
-
برای رفتن به زمین در شروع بازی
-
حوزه فعالیت یا علاقه
-
چیزی باشید که چیز زیادی در مورد آن نمی دانید
-
تمام رقبای شرکت کننده در یک مسابقه یا فعالیت
-
a division of a database (= a collection of similar information on a computer) that contains a particular type of information such as names or numbers
تقسیم یک پایگاه داده (= مجموعه ای از اطلاعات مشابه در رایانه) که حاوی نوع خاصی از اطلاعات، مانند نام ها یا اعداد است.
-
to catch or pick up the ball after it has been hit in a game such as cricket or baseball and to try to prevent the other team from scoring
گرفتن یا برداشتن توپ پس از ضربه زدن در یک بازی مانند کریکت یا بیس بال و تلاش برای جلوگیری از گلزنی تیم دیگر
-
برای مقابله با یک سوال، اغلب با پاسخ ندادن مستقیم به آن
-
داشتن یا تولید تیمی از افراد برای شرکت در یک فعالیت یا رویداد
-
منطقه ای از زمین حاوی یک ماده طبیعی خاص
-
منطقه ای از زمین با علف یا محصولات زراعی روی آن
-
یک میدان همچنین می تواند ناحیه بزرگی باشد که توسط چیزی پوشیده شده یا چیزی در زیر سطح آن وجود دارد
-
میدان جایی است که کار عملی در آن انجام می شود
-
منطقه ای که یک نیروی خاص در آن تأثیر دارد
-
منطقه ای با چمن که برای انجام ورزش استفاده می شود
-
همه رقبای شرکت کننده در یک مسابقه یا فعالیت یا همه رقبای غیر از رهبر
-
برای پاسخ به سوالات، به ویژه سخت یا غیرمنتظره
-
(in baseball) to catch or pick up the ball after it has been hit in order to prevent the other team from scoring
(در بیسبال) برای گرفتن یا برداشتن توپ پس از ضربه زدن به منظور جلوگیری از گلزنی تیم دیگر
-
میدان دادن همچنین به معنای واداشتن یک فرد یا یک تیم به ورزش است
-
موضوع یا حوزه ای که در آن کار می کنید یا مطالعه می کنید
-
a place outside an office or laboratory (= room used for scientific work) where practical work and research is done
مکانی خارج از دفتر یا آزمایشگاه (= اتاقی که برای کار علمی استفاده می شود) که در آن کار عملی و تحقیق انجام می شود
-
منطقه ای از زمین یا بستر دریا که در آن مواد معدنی یافت می شود
-
a space in a database or file which can contain a particular type of information for example names or numbers
فضایی در یک پایگاه داده یا فایل که می تواند حاوی نوع خاصی از اطلاعات باشد، به عنوان مثال، نام یا اعداد
-
قرار گرفتن در موقعیت پیشرو در یک حوزه فعالیت خاص
-
وضعیتی که منصفانه است، زیرا هیچ رقیبی نسبت به دیگری برتری ندارد
-
if something is outside someone's field it is not a subject or type of work that they know much about
اگر چیزی خارج از حوزه کاری کسی باشد، موضوع یا نوع کاری نیست که او درباره آن اطلاعات زیادی داشته باشد
-
relating to practical work and research done outside the office or laboratory (= room used for scientific work)
مربوط به کارهای عملی و تحقیقات انجام شده در خارج از دفتر یا آزمایشگاه (= اتاقی که برای کارهای علمی استفاده می شود)
-
برای رسیدگی به سوالات
example - مثال
-
ما از مزارع گندم در حال رسیدن راندیم.
-
گاوها همه در گوشه ای از مزرعه ایستاده بودند.
-
با یک امدادگر صحبت کردم که به تازگی از میدان برگشته بود.
-
متوجه خواهید شد که همه چیز در این زمینه به اندازه کلاس درس ساده نیست.
-
I had thought that most of my time as an archaeologist would be in the field not behind a desk at a museum.
فکر میکردم بیشتر وقتم به عنوان باستانشناس در میدان میگذرد، نه پشت میز موزه.
-
زمین بازی/ورزش مدرسه
-
زمین فوتبال/هاکی/راگبی
-
با ورود تیم ایرلندی به زمین، تشویق های بلندی شنیده شد.
-
رشته تاریخ/علم/پزشکی
-
آیا هنوز در همان زمینه هستید (= آیا همان نوع کار را انجام می دهید)؟
-
برنامه نویسی واقعاً رشته من نیست - بهتر است از فیل بپرسید.
-
مسابقه با یک میدان یازده شروع شد، اما دو اسب سقوط کردند.
-
امروز بعدازظهر میدان قدرتمندی داریم.
-
جونز جلوتر از زمین بازی را تمام کرد.
-
او به خوبی توپ را به زمین فرستاد.
-
تیم ما ابتدا در میدان مسابقه است.
-
او چند سوال ناخوشایند را بسیار ماهرانه مطرح کرد.
-
این شرکت گروهی از کارشناسان را برای شرکت در این کنفرانس دعوت کرد.
-
an oilfield
یک میدان نفتی
-
a coalfield
یک میدان زغال سنگ
-
از مزارع گندم گذشتیم.
-
او یک گزارشگر کار در این زمینه بود، نه یک مجری در یک استودیو.
-
میدان مغناطیسی که زمین را احاطه کرده است
-
او بعد از مدرسه دور زمین فوتبال می دوید.
-
مسابقات کراس کانتری با حضور 85 شرکت کننده آغاز شد.
-
او در زمینه اقتصاد متخصص است.
-
آماده باشید تا بعد از ارائه چند سؤال سخت از سناتورها مطرح کنید.
-
او توپ را تمیز به میدان فرستاد و به پایه اول پرتاب کرد.
-
این دانشگاه در 14 رشته ورزشی تیم می کند.
-
The university fields teams in 14 sports.
ارزیابی برنامه های تامین مالی خرد همچنان یک زمینه مهم برای محققان، سیاست گذاران و دست اندرکاران است.
-
The assessment of microfinance programs remains an important field for researchers policymakers and practitioners.
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 464
synonyms - مترادف
-
grounds
زمینه
-
املاک
-
surroundings
محیط اطراف
-
acreage
سطح زیر کشت
-
حوزه
-
محوطه دانشگاه
-
domain
دامنه
-
gardens
باغ ها
-
پارک
-
parkland
زمین
-
مقدار زیادی
-
محل
-
premises
ویژگی
-
تراس
-
terrace
قلمرو
-
تراکت
-
tract
منطقه
-
اطراف
-
environs
برگزاری
-
holding
کره
-
realm
نقطه
-
sphere
ناحیه
-
زیستگاه
-
terrain
مشاور املاک
-
املاک واقعی
-
هکتار
-
demesne
-
realty
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
acres
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
demesne
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
آسمان