word - لغت

flint || سنگ چخماق

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/flɪnt/

UK :

/flɪnt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [flint] در گوگل

description - توضیح


  • نوعی سنگ سخت صاف که با ضربه زدن به آن با فولاد شعله کوچکی ایجاد می کند


  • یک تکه از این سنگ یا یک تکه فلز کوچک که با ضربه زدن به آن با فولاد شعله کوچکی ایجاد می کند

  • (a piece of) shiny grey or black stone that is like glass


    (یک قطعه) سنگ خاکستری یا سیاه براق که مانند شیشه است


  • (تکه ای از) سنگ یا فلز که در مشک برای آتش زدن آن یا در فندک برای ایجاد شعله استفاده می شود.


  • یک سنگ خاکستری یا سیاه بسیار سخت

  • It was built with local greenstone, flint and chalk, by the monks from Wilmington Priory.


    این بنا با سنگ سبز محلی، سنگ چخماق و گچ توسط راهبان ویلمینگتون Priory ساخته شده است.

  • Like the ages of flint, bronze and iron these phases were not exclusive.


    این مراحل مانند دوران سنگ چخماق، برنز و آهن منحصر به فرد نبودند.

  • In a cist at Brahunisary in the Kildalton area there was a skeleton and a large quantity of flint flakes and chips.


    در یک کیست در Brahunisary در منطقه Kildalton یک اسکلت و مقدار زیادی از سنگ چخماق و تراشه وجود داشت.

  • Pierry derives its name from a stratum of flint in the subsoil which reputedly gives its wine a marked flinty taste.


    Pierry نام خود را از لایه ای از سنگ چخماق در زیر خاک گرفته است که ظاهراً به شراب آن طعم چخماق مشخصی می دهد.

  • In Suffolk, most villas had footings of stone or flint, with timer-framed or clay lump walls.


    در سافولک، بیشتر ویلاها دارای پایه هایی از سنگ یا سنگ چخماق، با قاب تایمر یا دیوارهای سفالی بودند.

  • Opposite were the elegant backs of Victorian houses, their grey bricks swelling into bow-windows, the roof-tiles glistening like wet flint.


    روبه‌رو پشتی‌های زیبای خانه‌های ویکتوریایی قرار داشت، آجرهای خاکستری آن‌ها به صورت پنجره‌های کمانی متورم شده بود، کاشی‌های سقف مانند سنگ چخماق خیس می‌درخشیدند.

example - مثال

  • prehistoric flint implements


    ابزار سنگ چخماق ماقبل تاریخ

  • His eyes were as hard as flint.


    چشمانش به سختی سنگ چخماق بود.

synonyms - مترادف

  • flint stone


    سنگ چخماق

  • chert


    چرت

  • quartz


    کوارتز

antonyms - متضاد