word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
فردی که بدون فکر رفتار احمقانه ای دارد
-
فریب دادن کسی یا به نوعی احمق جلوه دادن کسی
-
انجام کاری که باعث شود دیگران فکر کنند شما احمق هستید یا به شما احترام نمی گذارند
-
هر کسی
-
تا احمق نباشیم یا به راحتی فریب نخوریم
-
گفته می شود به این معنی است که شما فکر می کنید کسی عاقل نیست
-
in the past a person who was employed in the court of a king or queen to make the court laugh by telling jokes and doing funny things
در گذشته شخصی که در دربار پادشاه یا ملکه استخدام می شد تا با جوک گفتن و انجام کارهای خنده دار دربار را بخنداند.
-
رفتار احمقانه، اغلب عمداً برای خنداندن مردم
-
یک غذای شیرین و نرم از میوه خرد شده، خامه و شکر
-
فریب دادن کسی
-
به کسی میگفتی که حرفهای او را باور نمیکنی
-
silly
احمقانه
-
فردی که رفتار احمقانه ای دارد یا کسی که قضاوت ندارد
-
احمقانه یا احمقانه
-
فریب دادن یا فریب دادن کسی
example - مثال
-
ای احمق، شانست را از دست دادی!
-
او احمق است اگر فکر کند هنوز او را دوست دارد.
-
گفت تاوانم را پس می دهد و مثل یک احمق باورش کردم.
-
وقتی گوشیم را در توالت انداختم احساس احمقی کردم.
-
او احمقی است که فکر می کند هنوز او را دوست دارد.
-
تو جلوی این همه آدم احمقم کردی!
-
کمی مست شدم و خودم را احمق کردم.
-
هر احمقی می تواند بگوید که او شوخی می کند.
-
متوجه شدم که اد پیشنهاد پرداخت برای او را نداد - او احمقی نیست.
-
من 100 پوند به رودا قرض دادم و او پولم را پس نداده است.» بیشتر شما را احمق کنید - می دانید او چگونه است!
-
دست از احمق بازی بردارید، من سعی می کنم با شما صحبت کنم.
-
gooseberry fool
احمق انگور فرنگی
-
گول ظاهر او را نخورید.
-
او گفت که این کار را برای کمک به من انجام می دهد، اما من فریب نخوردم.
-
تیم فریب خورد و فکر کرد که پول زیادی به دست آورده است.
-
واقعا، من خیلی خوشحالم. شاید تونسته باشی گولم بزنی.
-
شما در زمان خود کارهای احمقانه ای انجام داده اید، اما این همه چیز را شکست می دهد.
-
من ممکن است دیوانه باشم، اما سعی می کنم احمق نباشم.
-
من می دانم که دارم خودم را گول می زنم، اما نمی توانم جلوی آن را بگیرم.
-
آنها مانند یک مشت احمق لباس پوشیده بودند.
-
من یک اشتباه احمقانه لعنتی مرتکب شدم، اما دیگر آن را تکرار نخواهم کرد.
-
او سعی می کند با آرایش سنگین و رنگ کردن موهایش، افراد هم سن و سال خود را فریب دهد.
-
تو یک پنی به من بدهکار نیستی، من فقط گول زدم (= شوخی).
synonyms - مترادف
-
simpletons
ساده لوح ها
-
idiots
احمق ها
-
dope
پیش بینی کردن
-
dunces
می زند
-
morons
برکس
-
berks
توده ها
-
chumps
آدمک ها
-
dummies
سر استخوان ها
-
boneheads
چارلیز
-
charlies
کلوخه ها
-
clods
کرتین ها
-
cretins
نادان ها
-
ignoramuses
ابلهان
-
imbeciles
تکان ها
-
jerks
nincompoops
-
nincompoops
دهه نود
-
ninnies
بلوک ها
-
blockheads
تیره و تار
-
dimwits
دال ها
-
dolts
جکاسی ها
-
jackasses
loons
-
loons
لیوان ها
-
mugs
nits
-
nits
nitwits
-
nitwits
لخته ها
-
clots
کسل کننده ها
-
dullards
gits
-
gits
نیمه عقل
-
halfwits
میله های اندازه گیری
-
dipsticks
دمبوها
-
dumbos
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529