word - لغت

forecasts || پیش بینی ها

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ˈfɔː.kɑːst

UK :

ˈfɔːr.kæst

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forecasts] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • economic forecasts


    پیش بینی های اقتصادی

  • The weather forecast said it was going to rain later today.


    پیش‌بینی هواشناسی می‌گوید اواخر امروز باران می‌بارد.

  • They forecast a large drop in unemployment over the next two years.


    آنها کاهش زیادی در بیکاری در دو سال آینده پیش بینی می کنند.

  • Snow has been forecast for tonight.


    برای امشب بارش برف پیش بینی شده است.

  • Oil prices are forecast to increase by less than two percent this year.


    پیش بینی می شود قیمت نفت در سال جاری کمتر از دو درصد افزایش یابد.

  • The forecast is heavy rain for tomorrow.


    برای فردا بارش شدید باران پیش بینی می شود.

  • The government is forecasting that unemployment will continue to fall.


    دولت پیش بینی می کند که نرخ بیکاری همچنان کاهش یابد.

  • a weather forecaster


    یک پیش بینی آب و هوا

  • He refused to give a forecast on when 365 is likely to make money for shareholders.


    او از ارائه پیش‌بینی در مورد اینکه چه زمانی 365 احتمالاً برای سهامداران سود می‌آورد، خودداری کرد.

  • The CBI also cut its growth forecast for the economy next year from 2.7% to 2.4%.


    CBI همچنین پیش بینی رشد اقتصادی خود را در سال آینده از 2.7 درصد به 2.4 درصد کاهش داد.

  • The company hopes to meet its forecast of 4% growth this year.


    این شرکت امیدوار است در سال جاری به رشد 4 درصدی خود دست یابد.

  • As for housing and jobs, the budget forecast predicts little improvement any time soon.


    در مورد مسکن و مشاغل، پیش‌بینی بودجه بهبود کمی را به این زودی پیش‌بینی می‌کند.

  • The Treasury's summer economic forecast warned of a rise in underlying inflation by the end of the year.


    پیش بینی اقتصاد تابستانی وزارت خزانه داری نسبت به افزایش تورم اساسی تا پایان سال هشدار داد.

  • a bleak/gloomy forecast


    یک پیش بینی تیره و تار

  • The company still forecasts a 2% growth in house prices next year.


    این شرکت همچنان رشد 2 درصدی قیمت مسکن در سال آینده را پیش بینی می کند.

  • Analysts forecast profits of €8.8m this year.


    تحلیلگران سود امسال را 8.8 میلیون یورو پیش بینی کردند.

  • Operating profits are forecast to be below previous expectations at $3m.


    پیش بینی می شود سود عملیاتی کمتر از انتظارات قبلی در 3 میلیون دلار باشد.

  • The Chancellor is forecasting that inflation will remain on target at 2.5% in each of the next three years.


    صدراعظم پیش بینی می کند که تورم در هر یک از سه سال آینده روی هدف 2.5 درصد باقی بماند.

synonyms - مترادف

  • predictions


    پیش بینی ها

  • prophecies


    پیشگویی ها

  • auguries


    فال

  • prognostication


    پیش بینی

  • prognoses


    پیش بینی می کند

  • foretellings


    فال گویی ها

  • prognostics


    واکسیناسیون ها

  • soothsayings


    نشانه ها

  • vaticinations


    پیشگویی

  • signs


    هشدارها

  • presagings


    بدنه ها

  • warnings


    هشدارهای قبلی

  • bodements


    سیگنال ها

  • forecastings


    بازیگران

  • forewarnings


    آینده نگری

  • signals


    طرح ریزی

  • divination


    توکن ها

  • casts


    دانایی

  • foretokens


    برآوردها

  • predictings


    محاسبه

  • foresight


    پیش اندیشی ها

  • prevision


    حدس می زند

  • projection


  • tokens


  • foreseeings


  • prescience


  • estimates


  • anticipations


  • calculation


  • forethoughts


  • guesses


antonyms - متضاد

  • hindsight


    واپس نگری

  • ignorance


    جهل

  • postmortems


    پس از مرگ

  • thoughtlessness


    بی فکری