word - لغت

forgot || یادم رفت

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/fəˈɡɒt/

UK :

/fərˈɡɑːt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [forgot] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • I'm sorry I've forgotten your name.


    متاسفم، نام شما را فراموش کرده ام.


  • بگذارید آن تاریخ را قبل از اینکه فراموش کنم یادداشت کنم.

  • I completely forgot about Jenny's party.


    اصلاً مهمانی جنی را فراموش کردم.

  • We had forgotten (that) she doesn't come on Thursdays.


    ما فراموش کرده بودیم (که) او پنجشنبه ها نمی آید.

  • I'm sorry I was forgetting (= I had forgotten) (that) you would be away in August.


    ببخشید داشتم فراموش میکردم (=فراموش کرده بودم) (که) تو مرداد دور میشی.

  • She would never forget seeing the Himalayas for the first time.


    او هرگز دیدن هیمالیا را برای اولین بار فراموش نمی کند.

  • I've forgotten what you do next/how to do it.


    من فراموش کرده ام که بعداً چه کاری انجام می دهید / چگونه آن را انجام دهم.

  • I never forget a face (= I'm good at remembering people).


    من هرگز چهره ای را فراموش نمی کنم (= من در به یاد آوردن مردم خوب هستم).

  • This is where we keep all the books, not forgetting the magazines and newspapers.


    این جایی است که ما همه کتاب ها را نگه می داریم، مجلات و روزنامه ها را فراموش نمی کنیم.

  • Don't forget to lock the door.


    فراموش نکنید که در را قفل کنید.

  • Dad's always forgetting (to take) his pills.


    پدر همیشه قرص هایش را فراموش می کند.

  • I forgot my keys.


    کلیدهایم را فراموش کردم

  • I forgot (= left) my wallet at home.


    کیف پولم را در خانه فراموش کردم (= جا گذاشتم).

  • He tried to forget her.


    سعی کرد او را فراموش کند.

  • It seemed unlikely that the debt would ever be paid off so we just forgot (about) it.


    بعید به نظر می رسید که این بدهی هرگز پرداخت شود، بنابراین ما آن را فراموش کردیم.

  • He was so angry he forgot himself and swore loudly.


    آنقدر عصبانی بود که خودش را فراموش کرد و با صدای بلند فحش داد.

  • I do apologize - I forgot myself!


    من عذرخواهی می کنم - خودم را فراموش کردم!

  • I simply forgot myself for a moment - blame it on the wine.


    من به سادگی خودم را برای یک لحظه فراموش کردم - آن را به گردن شراب انداختم.

  • In all the excitement, I forgot myself and threw my arms around him.


    در تمام هیجانات خودم را فراموش کردم و دستم را دور او انداختم.

  • In his enthusiasm he was apt to forget himself and he frequently had to apologize later.


    او در شور و شوقش می‌توانست خودش را فراموش کند و بعداً مجبور بود اغلب عذرخواهی کند.

  • John, forgetting himself suddenly burst into song.


    جان، در حالی که خود را فراموش کرده بود، ناگهان به آواز درآمد.

  • You’d better not forget your mother’s birthday.


    بهتره تولد مادرت رو فراموش نکنی

  • She forgot (that) she had a dental appointment.


    او فراموش کرده بود (که) یک قرار دندانپزشکی داشته است.

  • Don’t forget to lock the car.


    قفل کردن ماشین را فراموش نکنید.

  • I wish I could forget him but I can’t.


    کاش می توانستم او را فراموش کنم اما نمی توانم.

  • I’m afraid we’ll have to forget about going to the beach – it’s raining.


    می ترسم مجبور شویم رفتن به ساحل را فراموش کنیم - باران می بارد.

synonyms - مترادف


  • گمشده


  • ترک کرد

  • dropped


    کاهش یافته است


  • پشت سر گذاشت

  • overlooked


    نادیده گرفته شده


  • مسیر از دست رفته

  • failed to keep


    نتوانست حفظ کند

  • failed to keep sight of


    موفق به نگه داشتن چشم نشد

  • failed to retain


    نتوانست حفظ شود

  • omitted to take


    از گرفتن حذف شده است

  • forgotten


    فراموش شده

  • forgat


    فراموش کردن

antonyms - متضاد

  • held on to


    نگه داشت به

  • held


    برگزار شد

  • clung to


    چسبیده به

  • hung on to


    آویزان شد

  • kept hold of


    نگه داشت

  • retained


    حفظ شد

  • clutched


    چنگ زده

  • grasped


    درک کرد

  • held close


    نزدیک برگزار شد

  • held fast


    محکم نگه داشت

  • held tight


    نگهداری

  • maintained