word - لغت

foundry || ریخته گری

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈfaʊndri/

UK :

/ˈfaʊndri/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [foundry] در گوگل

description - توضیح

  • a place where metals are melted and poured into moulds (=hollow shapes) to make parts for machines, tools etc


    مکانی که در آن فلزات ذوب می شوند و در قالب ها (=شکل های توخالی) ریخته می شوند تا قطعات ماشین آلات، ابزار و غیره ساخته شوند.

  • a factory where metal is melted and poured into specially shaped containers to produce objects such as wheels and bars


    کارخانه ای که در آن فلز ذوب شده و در ظروف مخصوص ریخته می شود تا اشیایی مانند چرخ و میله تولید شود.

  • a factory where metal is melted and poured into specially shaped containers to produce machine parts


    کارخانه ای که در آن فلز ذوب می شود و در ظروف مخصوص ریخته می شود تا قطعات ماشین تولید شود

  • a factory where metal is melted and poured into specially shaped containers to produce objects


    کارخانه ای که در آن فلز ذوب شده و در ظروف مخصوص ریخته می شود تا اشیا تولید شود

  • a factory that produces microchips


    کارخانه ای که ریزتراشه تولید می کند

  • The pieces are cast in bronze, aluminum or iron at a foundry in Alabama.


    این قطعات در ریخته گری در آلاباما در برنز، آلومینیوم یا آهن ریخته می شوند.

  • The molder, a foundry worker made the mold that made the casting.


    قالب ساز که یک کارگر ریخته گری بود، قالبی را ساخت که ریخته گری را انجام داد.

  • His whimsical creations incorporate the antique wood letters and foundry type from a Montana newspaper he published in the 1960s.


    خلاقیت های عجیب او شامل حروف چوبی عتیقه و نوع ریخته گری از روزنامه مونتانا است که او در دهه 1960 منتشر کرد.

  • The bell foundry is not open to the public.


    کارخانه ریخته گری زنگ برای عموم آزاد نیست.

  • Around 1876 Constance demolished the majority of the old foundry buildings, and built the present Camp Mill.


    در حدود سال 1876 کنستانس اکثر ساختمان های ریخته گری قدیمی را ویران کرد و کمپ میل فعلی را ساخت.

  • Features clearly cast in Harvey's foundry include the iron balustrade over the porch and the balusters of the main staircase.


    ویژگی هایی که به وضوح در ریخته گری هاروی وجود دارد شامل نرده آهنی بالای ایوان و نرده های راه پله اصلی است.

  • Hundreds of state-owned companies, from the telephone monopoly to steel foundries, have been sold in the past decade.


    صدها شرکت دولتی، از انحصار تلفن گرفته تا ریخته گری فولاد، در دهه گذشته فروخته شده اند.

  • Vitesse Semiconductor Corp is the foundry.


    Vitesse Semiconductor Corp کارخانه ریخته گری است.

example - مثال

  • an iron foundry


    یک ریخته گری آهن

  • foundry workers


    کارگران ریخته گری

  • a chocolate/​cigarette/​clothing factory


    یک کارخانه شکلات/سیگار/پوشاک


  • یک نیروگاه هسته ای


  • یک کارخانه تولیدی

  • a cotton/​paper/​textile/​woollen mill


    یک کارخانه پنبه / کاغذ / نساجی / پشم

  • a brickworks


    یک آجرکاری

  • a steelworks


    یک کارخانه فولاد

  • Raw materials were carried to the works by barge.


    مواد اولیه با بارج به محل کار منتقل می شد.

  • a shipyard


    یک کارخانه کشتی سازی

  • a car repair workshop


    یک کارگاه تعمیر خودرو

  • Electric furnaces are used almost exclusively in the steel foundry.


    کوره های الکتریکی تقریباً به طور انحصاری در ریخته گری فولاد استفاده می شود.

  • The company which contracts with chip foundries, expects to double its output capacity by year end.


    این شرکت که با کارخانه های ریخته گری تراشه قرارداد دارد، انتظار دارد تا پایان سال ظرفیت تولید خود را دو برابر کند.

synonyms - مترادف

antonyms - متضاد

  • salvage yard


    حیاط نجات

  • scrap yard


    حیاط قراضه

  • wrecking yard


    حیاط ویران

  • scrapyard


    ضایعات

  • junkyard


    آشغال دونی

  • dustheap


    زباله گرد

  • dump


    زباله

  • tip


    نکته

  • breakers yard


    حیاط شکن

  • dumping ground


    محل تخلیه