word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
زبانی که مردم در فرانسه به آن صحبت می کنند. بخش هایی از بلژیک و کانادا و کشورهای دیگر
-
مردم فرانسه
-
متعلق به فرانسه یا مربوط به آن. مردم آن یا زبان آن
-
to prepare a chop or rib (= a piece of meat cooked and served on the bone) by removing any meat from the end of the bone.
برای تهیه قیمه یا دنده (= تکه گوشتی که روی استخوان پخته و سرو می شود) با برداشتن هر گونه گوشت از انتهای استخوان.
-
به فرانسوی بوسه (= بوسه با لبهای باز و زبانها در تماس).
example - مثال
-
مارگریت در دبیرستان محلی زبان فرانسه تدریس می کند.
-
من نمی توانم یک کلمه فرانسوی صحبت کنم بنابراین به محض ورود به فرانسه همه بدانند که من یک خارجی هستم.
-
فرانسوی. ایتالیایی. و اسپانیایی زبانهای اصلی رمانتیک هستند.
-
آیا دیکشنری دارید که بتوانم از آن برای ترجمه فرانسوی به انگلیسی استفاده کنم؟
-
زبان فرانسه در بسیاری از کشورهای مختلف زبان رسمی است.
-
مادر ناتالی فرانسوی و پدرش انگلیسی است.
-
فیلم فرانسوی «trois hommes et un bébé» در هالیوود با عنوان «سه مرد و یک بچه» بازسازی شد.
-
جذابی هست اما نسبتاً گران است رستوران فرانسوی همین گوشه.
-
آنها اکنون در نزدیکی شهر لیموژ فرانسه زندگی می کنند.
-
دیور یک طراح مد فرانسوی بود.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
antiquated
قدیمی
-
outmoded
منسوخ شده
-
outdated
منسوخ شده
-
archaic
قدیمی، کهنه
-
obsolete
منسوخ شده
-
dated
تاریخ دار
-
superannuated
بازنشسته شده
-
prehistoric
ماقبل تاریخ
-
outworn
فرسوده شده
-
قدیمی
-
medievalUS
قرون وسطی ایالات متحده
-
antediluvian
ضد غرق شدن
-
کهن
-
fossilisedUK
فسیل شده انگلستان
-
fossilizedUS
ایالات متحده فسیل شده