word - لغت

furnished || مبله شده

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˈfɜːnɪʃt/

UK :

/ˈfɜːrnɪʃt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [furnished] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • furnished accommodation (= to rent complete with furniture)


    اقامتگاه مبله (= اجاره کامل با مبلمان)

  • The house was simply furnished.


    خانه به سادگی مبله بود.

  • His rooms were comfortably furnished.


    اتاق هایش به راحتی مبله بود.

  • The apartment is fully furnished.


    آپارتمان کاملا مبله است.

  • The villa was expensively furnished throughout.


    این ویلا در کل مبله گران قیمت بود.

  • She's looking for a furnished flat/apartment.


    او به دنبال یک آپارتمان مبله/آپارتمان است.

  • Their house is expensively furnished.


    خانه آنها گران قیمت مبله است.

  • She’s trying to rent a furnished apartment.


    او در حال تلاش برای اجاره یک آپارتمان مبله است.

synonyms - مترادف

  • equipped


    مجهز بودن

  • fitted out


    تعبیه شده

  • well-appointed


    به خوبی منصوب شده است

  • provided


    ارائه شده است

  • outfitted


    مجهز شده

  • supplied


    عرضه شده است

  • accoutered


    حساب شده


  • مسلح

  • appointed


    منصوب

  • accoutred


    متعهد شده است

  • rigged out


    تقلب شده


  • آماده

  • prepared


    آماده شده

  • fortified


    مستحکم

  • arrayed


    آرایه شده است

  • implemented


    اجرا شد

  • bedecked


    تزئین شده

  • appareled


    پوشاک

  • fitted


    نصب شده


  • برپایی

  • decorated


    تزئین شده است

  • installed


    نصب شده است

  • endowed


    وقف شده

  • suited up


    مناسب

  • provided with


    ارائه شده با

  • provided for


    محافظت می شود

  • primed


    حفاظت شده

  • guarded


    تقویت شده است

  • protected


    ساعد دار

  • strengthened


  • forearmed


antonyms - متضاد

  • unfurnished


    بدون مبله


  • خالی

  • unarmed


    غیر مسلح

  • stripped


    برهنه شده

  • bare


    برهنه