word - لغت

goldsmith || زرگر

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈɡəʊldsmɪθ/

UK :

/ˈɡəʊldsmɪθ/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [goldsmith] در گوگل

description - توضیح

  • someone who makes or sells things made from gold


    کسی که چیزهای ساخته شده از طلا را می سازد یا می فروشد

  • someone who makes objects from gold


    کسی که اشیایی را از طلا می سازد

  • Correct me if I am wrong but Sir Thomas Springall was an alderman and a goldsmith.


    اگر اشتباه می‌کنم، مرا تصحیح کنید، اما سر توماس اسپرینگال یک بخشدار و زرگر بود.

  • A goldsmith has his mark leaves his insignia on a plate.


    یک زرگر نشان خود را دارد، نشان خود را در بشقاب می گذارد.

  • Much of this wealth was deposited with London goldsmiths who refined gold and made gold ornaments and jewellery.


    بیشتر این ثروت نزد زرگران لندنی سپرده شد که طلا را تصفیه می کردند و زیورآلات و جواهرات طلا می ساختند.

  • The name derives from the number of goldsmiths who traded in the street in earlier times.


    این نام برگرفته از تعداد زرگرهایی است که در زمان های گذشته در خیابان تجارت می کردند.

  • Several goldsmiths developed into fully fledged banks and issued banknotes.


    چندین زرگر به بانک های تمام عیار تبدیل شدند و اسکناس منتشر کردند.

example - مثال

synonyms - مترادف

  • jewelerUS


    jewelerUS

  • horologist


    طالع بینی

  • lapidary


    لپیداری

  • silversmith


    نقره ساز

  • watchmaker


    ساعت ساز

  • gemologist


    گوهرشناس

  • diamond setter


    دستگاه الماس

  • gem dealer


    فروشنده جواهر

  • jewelry maker


    جواهر ساز

  • engraver


    حکاکی

  • jewellerUK


    jewellerUK

  • gemmologist


antonyms - متضاد