gone
gone - رفته
adjective - صفت
UK :
US :
فعل ماضی رفتن
later than a particular time or older than a particular age
دیرتر از یک زمان خاص یا بزرگتر از یک سن خاص
فعل ماضی از برو
دیرتر یا بزرگتر از
اگر چیزی از بین رفته باشد، چیزی از آن باقی نمانده است
مرده
حامله
دیگر زندگی نمی کند؛ مرده
N/A
«قهوه کجاست؟» «همه از بین رفت.»
تام اینجاست؟ نه، او قبل از رسیدن من رفته بود.
روزهایی که میتوانستید در شب را باز بگذارید، گذشتند.
She's seven months gone.
اون هفت ماهه
چقدر رفتی
پشیمون میشی که اینو گفتی وقتی من مردم و رفتم.
تا مدتها بعد از مرگ و رفتن من این اتفاق نمی افتد.
گفتم تا ساعت شش به خانه میروم و ساعت هفت شده است.
تمام پولم تمام شده و چیزی ندارم که با آن غذا بخرم.
خوشبختانه من خیلی قبل از تمام شدن پول خواهم مرد و رفتم.
They did everything they could to save him but he was already too far gone (= too close to death) when the ambulance arrived.
آنها هر کاری که می توانستند برای نجات او انجام دادند، اما وقتی آمبولانس رسید، او خیلی دور (= خیلی نزدیک به مرگ) بود.
او چقدر دور شده است؟ (= چند وقته باردار بوده؟)
پدر و مادرش هر دو رفته اند.
absent
غایب
دور
گمشده
missing
گم شده
خاموش
بیرون
truant
فراری دادن
withdrawn
برداشته شد
astray
بیراهه
decamped
اردو زد
disappeared
ناپدید شد
displaced
آواره
flown
پرواز کرده
شکاف
unavailable
غیر قابل دسترسی
vanished
از بین رفت
lacking
فاقد
در غیبت
in absentia
روان کردن
run-off
عدم حضور
non-attending
اینجا نه
مرخصی گرفته شده
taken leave
AWOL
AWOL
بیرون از پنجره
نقل مکان کرد
moved out
پودر گرفته شده
نشانه ای از
در جای دیگر
بدون مرخصی غایب
نه در خانه