word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
چسبناک و نرم
-
نشان دادن عشق خود به کسی به گونه ای که دیگران فکر می کنند احمقانه است
-
نرم و چسبناک
-
(از یک ماده) غلیظ و چسبنده
-
بچه ها باعث می شوند که او کاملاً بداخلاق شود.
-
Bars turned gooey as they slid underwater - then the youngsters slipped on them when they stood up to get out.
وقتی میلهها زیر آب میلغزیدند، تیرهتر میشدند - سپس وقتی بچهها برای بیرون آمدن ایستادند روی آنها لغزیدند.
-
ماشین طوری کار می کرد که انگار توی کارامل گیر کرده بود، چون ماشین گاهی مثل اسب است.
-
این آشفتگی لعنتی در پایان عصر با حوله پاک شد.
-
نوار مریخ به یک آشفتگی تلخ تبدیل می شود ... که طعمی کاملاً خوشمزه دارد.
-
گائو ما خودش را از شیبهای بداخلاق بیرون کشید.
-
لبخندی به من زد و بعد دستش را راحت کرد.
example - مثال
-
باران شدید مسیر را به آشفتگی تبدیل کرد.
-
gooey cakes
کیک های خوشگل
-
او برای آنها چند شیرینی خوشمزه دانمارکی خرید.
-
شکلات در گرما کاملاً تیره شده بود.
-
یک کیک خوشگل
-
a gooey dessert
یک دسر خوش طعم
synonyms - مترادف
-
sentimental
احساساتی
-
cloying
cloying
-
mawkish
مغرور
-
sloppy
درهم و برهم
-
slushy
لجن آلود
-
soppy
خیس
-
saccharine
ساخارین
-
schmaltzy
schmaltzy
-
sugary
قندی
-
syrupy
شربتی
-
corny
کورنی
-
drippy
قطره چکان
-
lovey-dovey
کبوتر دوست داشتنی
-
mushy
رومانتیک
-
مادلین
-
maudlin
فوق احساساتی
-
overemotional
بیش از حد احساساتی
-
over-sentimental
مریض
-
sickly
سوپ دار
-
soupy
ناز
-
cutesy
قلب و گل
-
hearts-and-flowers
یخ زده
-
icky
تویی
-
sappy
پنیری
-
twee
جعبه شکلات
-
cheesy
گلوله ذرت
-
chocolate-box
میوه ای
-
cornball
جدید
-
fruity
بیمار ساز
-
novelettish
-
sick-making
antonyms - متضاد
-
unsentimental
غیر عاطفی
-
سرد
-
undemonstrative
غیر نمایشی
-
impassive
بی عاطفه
-
stiff
سفت
-
unemotional
بی احساس
-
passionless
بی روح
-
dispassionate
مهار شده
-
stolid
غیر صمیمی
-
restrained
برداشته شد
-
رسمی
-
withdrawn
تضعیف
-
رزرو شده است
-
reticent
غیر ارتباطی
-
reserved
دور
-
uncommunicative
بی حرکت
-
aloof
بی پاسخ
-
unfeeling
چوبی
-
unmoved
بی محبت
-
unresponsive
موجود است
-
خون سرد
-
unloving
خودکفا
-
contained
غیر قابل پیش بینی
-
cold-blooded
هوشیار
-
self-contained
مخفیانه
-
unaffectionate
کم حرف
-
unforthcoming
محافظت می شود
-
sober
-
secretive
-
taciturn
-
guarded