word - لغت

guerrilla || چریک

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ɡəˈrɪlə/

UK :

/ɡəˈrɪlə/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [guerrilla] در گوگل

description - توضیح

  • a member of a small unofficial military group that fights in small groups


    یکی از اعضای یک گروه کوچک نظامی غیر رسمی که در گروه های کوچک می جنگد

  • a member of an unofficial military group that is trying to change the government by making sudden unexpected attacks on the official army forces


    یکی از اعضای یک گروه نظامی غیر رسمی که با حملات ناگهانی و غیرمنتظره به نیروهای رسمی ارتش در تلاش برای تغییر دولت است.

  • using unusual methods to create or get attention for your ideas, art products, etc., usually ones that cost little money and involve using public spaces


    استفاده از روش‌های غیرمعمول برای ایجاد یا جلب توجه ایده‌ها، هنر، محصولات و غیره، معمولاً روش‌هایی که هزینه کمی دارند و شامل استفاده از فضاهای عمومی می‌شوند.

  • guerrilla warfare


    جنگ چریکی

  • Porlier found his career as a guerrilla general rewarded by posting to a provincial garrison.


    پورلیه شغل خود را به عنوان یک ژنرال چریکی با پست کردن در یک پادگان استانی دریافت کرد.

  • Cumings concludes that Kim was probably based at Kharborovsk from 1941 to 1945 and conducted his guerrilla forays from there.


    کامینگز نتیجه می گیرد که کیم احتمالاً از سال 1941 تا 1945 در خربوروفسک مستقر بود و حملات چریکی خود را از آنجا انجام می داد.

  • Red Cross officials condemned the treatment that imprisoned guerrillas have received.


    مقامات صلیب سرخ رفتاری که با چریک های زندانی شده را محکوم کردند.

  • He is believed to have perished fairly early in the prolonged series of guerrilla activities he inaugurated against Rome.


    اعتقاد بر این است که او در اوایل سلسله طولانی فعالیت های چریکی که علیه رم آغاز کرد، از بین رفت.

  • In real life the distinction between sheer brigandage and patriotic guerrilla activities was often blurred.


    در زندگی واقعی، تمایز بین راه اندازی محض و فعالیت های چریکی میهن پرستانه اغلب مبهم بود.

  • In reality guerrilla action was largely indiscriminate with sporadic attacks on the occasional landlord, local official or police post.


    در واقع، اقدامات چریکی عمدتاً بدون تبعیض با حملات پراکنده به صاحبخانه، مقامات محلی یا پست پلیس انجام می شد.

  • The rest of the family decided to join the guerrilla forces.


    بقیه اعضای خانواده تصمیم گرفتند به نیروهای چریکی بپیوندند.

  • It saddled liberalism with the problem of generals in politics and the mystique of the guerrilla.


    لیبرالیسم را با مشکل ژنرال‌ها در سیاست و عرفان چریک‌ها آزار داد.

example - مثال

  • urban guerrillas (= those who fight in towns)


    چریک های شهری (= کسانی که در شهرها می جنگند)

  • guerrilla war/warfare (= fought by guerrillas on one or both sides)


    جنگ/جنگ چریکی (= جنگ توسط چریک ها در یک یا هر دو طرف)

  • a guerrilla movement


    یک جنبش چریکی

  • Urban guerrillas detonated a car bomb in front of the company's headquarters.


    چریک های شهری یک خودروی بمب گذاری شده را در مقابل مقر شرکت منفجر کردند.

  • Seven soldiers and two guerrillas were killed after an attack on a border post.


    هفت سرباز و دو چریک در حمله به یک پاسگاه مرزی کشته شدند.

  • Sporadic fighting soon turned into full-scale guerrilla warfare.


    نبردهای پراکنده به زودی به جنگ چریکی تمام عیار تبدیل شد.

  • The guerrilla group denied any involvement in the assassination.


    این گروه چریکی هرگونه دست داشتن در این ترور را رد کرد.

  • The peace talks have put an end to the 17-year guerrilla war.


    مذاکرات صلح به جنگ چریکی 17 ساله پایان داد.

  • A small band of guerrillas has blown up a train in the mountains.


    گروه کوچکی از چریک ها قطاری را در کوهستان منفجر کرده اند.

  • guerrilla warfare


    جنگ چریکی

  • He films on the streets, with a tiny budget - this is guerrilla film-making.


    او با بودجه ناچیز در خیابان ها فیلم می گیرد - این فیلم سازی چریکی است.

  • A new work by the guerrilla artist known as Banksy has appeared.


    اثر جدیدی از هنرمند «چریک» معروف به بنکسی ظاهر شد.

synonyms - مترادف

antonyms - متضاد

  • adherent


    وابسته


  • متحد

  • loyalist


    وفادار

  • partisan


    پارتیزان


  • حامی

  • proponent


    طرفدار

  • stalwart


    استوار

  • follower


    دنباله رو


  • مدافع

  • devotee


    فداکار

  • patriot


    میهن پرستان