word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
بریدن چیزی به شدت یا با خشونت
-
to secretly find a way of getting information from someone else’s computer or changing information on it
برای یافتن مخفیانه راهی برای دریافت اطلاعات از رایانه شخص دیگری یا تغییر اطلاعات روی آن
-
اسب سواری در جاده ها یا در سراسر کشور
-
سرفه کردن با صدای بلند ناخوشایند
-
نویسندهای که کارهای بیکیفیت زیادی انجام میدهد، بهویژه نوشتن مقالات روزنامه
-
an unimportant politician
یک سیاستمدار بی اهمیت
-
روشی برای استفاده از کامپیوتر برای ورود به سیستم کامپیوتری شخص دیگری بدون اجازه او
-
تاکسی یا راننده تاکسی
-
عمل ضربه زدن به چیزی تقریباً با ابزار برش
-
یک اسب خسته پیر
-
اسبی که می توانید برای سوار شدن آن پول پرداخت کنید
-
سواری بر اسب
-
to secretly reach information on someone else’s computer system so that you can look at use or change it
برای دستیابی مخفیانه به اطلاعات سیستم کامپیوتری شخص دیگری به طوری که بتوانید آن را نگاه کنید، استفاده کنید یا تغییر دهید
-
تاکسی یا کسی که کارش رانندگی تاکسی است
-
قطعه قطعه کردن به روشی خشن و خشن، اغلب بدون هدف گیری دقیق
-
در فوتبال و راگبی، لگد زدن به توپ یا خطا کردن (= عمل خلاف قوانین) با لگد زدن به پای بازیکن دیگر
-
in football and rugby, to kick the ball away or to foul (= act against the rules) by kicking another player in the leg
ورود به سیستم کامپیوتری شخص دیگری بدون اجازه به منظور یافتن اطلاعات یا انجام کاری غیرقانونی
-
to get into someone else's computer system without permission in order to find out information or do something illegal
استفاده از سیستم تلفن شخص دیگری بدون اجازه، به ویژه برای گوش دادن به پیام های گفتاری آنها
-
برای مدیریت موفق با چیزی
-
سوار شدن بر اسب برای لذت بردن
-
روزنامه نگار (= نویسنده برای روزنامه ها یا مجلات) که کیفیت کارش پایین است یا تخیل زیادی ندارد.
-
a journalist (= writer for newspapers or magazines) whose work is low in quality or does not have much imagination
یک سیاستمدار، به خصوص کسی که مهم نیست
-
سواری بر اسب در حومه شهر
-
(راننده) ماشینی که برای کرایه در دسترس است مخصوصاً تاکسی
-
یک راه حل خوب یا یک توصیه
-
بریدن چیزی یا کسی با حرکات خشن یا ناهموار
-
دسترسی به سیستم کامپیوتری شخص دیگری بدون اجازه به منظور به دست آوردن یا تغییر اطلاعات
-
to access someone else’s computer system without permission in order to obtain or change information
شخصی که با میل و رغبت بیشتر برای پول یا پاداش های دیگر کار می کند یا عمل می کند بدون اینکه نگران استقلال، اعتقادات یا شهرت باشد.
-
a person who willingly works or acts mostly for money or other rewards without worrying about independence beliefs, or reputation
هک همچنین نویسندهای است که آثار زیادی را برای پول تولید میکند، بدون اینکه به کیفیت آن اهمیت زیادی بدهد.
-
A hack is also a writer who produces a lot of work for money without caring very much about its quality.
استفاده از رایانه برای دسترسی به اطلاعات ذخیره شده در یک سیستم رایانه ای دیگر بدون اجازه یا انتشار ویروس رایانه ای
-
to use a computer to access information stored on another computer system without permission or to spread a computer virus
example - مثال
-
شاخه های مرده را هک کردم.
-
آنها در حالی که قصد فرار داشتند هک شدند.
-
ما مجبور شدیم راه خود را از طریق جنگل هک کنیم.
-
ما بوته ها را هک کردیم.
-
او توپ را هک کرد.
-
او کامپیوتر بانک را هک کرد.
-
آنها اطلاعات محرمانه را هک کرده بودند.
-
صبح را صرف هک کردن با HTML و ساختن صفحات وب کردیم.
-
بسیاری از افراد این شغل را ترک می کنند زیرا نمی توانند آن را هک کنند.
-
او پرچین را با قیچی هک کرد.
-
جسد تکه تکه شده بود.
-
سه روستایی در یک حمله وحشیانه هک شدند.
-
قصاب تکه بزرگی از گوشت را هک کرد.
-
مقاله در مورد (= بدون دقت تغییر) آنقدر هک شده بود که به سختی قابل تشخیص بود.
-
او دو بار در نیمه دوم توسط رفتگر تیم مقابل هک شد.
-
هک کامپیوتر در دهه گذشته بسیار گسترده شده است.
-
A programmer had managed to hack into some top-secret government data.
یک برنامه نویس موفق شده بود برخی از اطلاعات فوق سری دولتی را هک کند.
-
او ادعا کرد که از او جاسوسی کرده اند و سعی کرده اند کامپیوترش را هک کنند.
-
پلیس به این بازیگر اعلام کرد که گوشی او هک شده است.
-
مدتی سعی کردم در شیفت شب کار کنم، اما نتوانستم آن را هک کنم.
-
Fleet Street hacks
هک های خیابان فلیت
-
هک های قدیمی پارتی خسته
-
در اینجا 50 هک زندگی وجود دارد که زندگی شما را به سمت بهتر شدن تغییر می دهد.
-
ما مسیری را از میان براش هک کردیم.
-
او چوبها را به اندازه کافی برای آتشسوزی شکافت.
-
شخصی موفق شد پایگاه داده شرکت را هک کند.
-
a political/party hack
هک سیاسی/حزبی
-
دو کارمند به هک کردن سیستم کامپیوتری شرکت و تغییر داده ها متهم شدند.
-
مطالعات نشان داده است که هک کردن سیستم رأی گیری الکترونیکی نسبتاً آسان است.
-
a media/newspaper hack
هک رسانه/روزنامه
-
هک ایمیل یک کارمند امکان دسترسی به تعدادی از اسناد محرمانه را فراهم کرد.
synonyms - مترادف
-
برش
-
chop
تکه کردن
-
slash
بریده بریده
-
hew
چو
-
lacerate
پارگی
-
saw
اره
-
gash
گاز گرفتن
-
mangle
خرد کردن
-
mutilate
مثله کردن
-
scythe
داس
-
تکه
-
mangulate
منگوله کردن
-
slit
شکاف
-
rip
پاره كردن
-
rend
رها کردن
-
incise
بریدن
-
اشک
-
زخم
-
maim
معلول کردن
-
نمره
-
injure
زخمی کردن
-
scratch
خراش
-
butcher
قصاب
-
carve
تراشیدن
-
shear
برشی
-
shred
چراندن
-
graze
هش
-
hash
پنجه
-
claw
سوراخ کردن
-
pierce
باز کردن
-
antonyms - متضاد
-
splice
اتصال