word - لغت

handset || گوشی

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈhændset/

UK :

/ˈhændset/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [handset] در گوگل

description - توضیح


  • بخشی از تلفن که نزدیک گوش و دهان خود نگه می دارید


  • بخشی از تلفن همراه که در دست می گیرید

  • the outer part of a mobile phone that does not include the battery or the sim card


    قسمت بیرونی تلفن همراه که شامل باتری یا سیم کارت نمی شود


  • قسمتی از گوشی در دو قسمت که جلوی دهان و جلوی گوش می گیرید

  • a mobile phone


    یک تلفن همراه


  • بخشی از گوشی که در کنار گوش خود نگه می دارید

  • Recorded commentaries will be available to visitors through a handset.


    نظرات ضبط شده از طریق یک گوشی در دسترس بازدیدکنندگان قرار خواهد گرفت.

  • A handset would contain an ultrasonic transmitter and the television fitted with a matching receiver.


    یک گوشی حاوی فرستنده اولتراسونیک و تلویزیون مجهز به گیرنده منطبق است.

  • He picked up the radio handset.


    گوشی رادیو را برداشت.

  • Picking up the radio handset, he called the exercise to a halt.


    او با برداشتن گوشی رادیو، تمرین را متوقف کرد.

  • As he watched, Spatz tried the emergency phone then threw the handset down angrily.


    اسپاتز همانطور که تماشا می کرد، تلفن اضطراری را امتحان کرد، سپس گوشی را با عصبانیت پایین انداخت.

  • A speaker and a microphone lets you talk and listen without using the handset.


    یک بلندگو و یک میکروفون به شما امکان می دهد بدون استفاده از گوشی صحبت کنید و گوش دهید.

  • The handset is a NiCad rechargeable system that takes 12 hours to fully charge.


    این گوشی یک سیستم شارژی NiCad است که 12 ساعت طول می کشد تا به طور کامل شارژ شود.

  • The handset looks like an elongated remote control and weighs only 1 pound.


    این گوشی شبیه یک کنترل از راه دور کشیده به نظر می رسد و تنها 1 پوند وزن دارد.

example - مثال

  • mobile handsets


    گوشی های موبایل

  • handset manufacturers


    تولید کنندگان گوشی

  • You may be tempted by the offer of a 40% discount off the price of a new pay-as-you-talk handset.


    ممکن است با پیشنهاد تخفیف 40 درصدی در قیمت یک گوشی جدید پرداخت به اندازه شما وسوسه شوید.

  • Some providers won't cover you if your handset is stolen from your car or if you mislay it.


    اگر گوشی شما از ماشین شما دزدیده شود یا اگر آن را به اشتباه بیاندازید، برخی از ارائه دهندگان شما را پوشش نمی دهند.

  • a handset maker/manufacturer


    سازنده/تولیدکننده گوشی

synonyms - مترادف

  • earpiece


    گوشی

  • receiver


    گیرنده

  • mouthpiece


    سخنگو


  • تلفن


  • هدست

  • headset


    هدفون

  • headphone


    حشره

  • earphones


    فرستنده گیرنده

  • headphones


    دستگاه شنود

  • bug


    تلفن ها

  • transceiver


  • listening device


  • phones


  • earphone


antonyms - متضاد

  • giver


    بخشنده