harboring

base info - اطلاعات اولیه

harboring - پناه دادن

N/A - N/A

ˈhɑːr.bɚ

UK :

ˈhɑː.bər

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [harboring] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Our hotel room overlooked a pretty little fishing harbor.


    اتاق هتل ما مشرف به یک بندر ماهیگیری زیبا بود.

  • He's been harboring a grudge against her ever since his promotion was refused.


    از زمانی که ترفیعش رد شد، او از او کینه ای در دل داشت.

  • There are those who harbor suspicions about his motives.


    کسانی هستند که در مورد انگیزه های او سوء ظن دارند.

  • Powell remains non-committal about any political ambitions he may harbor.


    پاول نسبت به هر گونه جاه طلبی سیاسی که ممکن است داشته باشد متعهد نیست.

  • to harbor a criminal


    پناه دادن به یک جنایتکار

  • Bathroom door handles can harbor germs.


    دستگیره های در حمام می توانند میکروب ها را در خود جای دهند.

  • He harbored the suspicion that someone in the agency was spying for the enemy.


    او این ظن را داشت که فردی در آژانس برای دشمن جاسوسی می کند.

  • They were accused of harboring a fugitive.


    آنها متهم به پناه دادن به یک فراری بودند.

synonyms - مترادف
  • accommodating


    انطباق دادن


  • مسکن

  • lodging


    اسکان

  • boarding


    پانسیون

  • quartering


    ربع بندی

  • sheltering


    پناه دادن

  • domiciling


    ساکن

  • bunking


    تخته شدن

  • camping


    چادر زدن

  • roofing


    سقف

  • rooming


    اتاق خواب

  • chambering


    اتاقک زدن

  • encamping


    اردو زدن

  • bestowing


    اعطا کردن

  • billeting


    بیلتینگ

  • billetting


    دو طرفه کردن

  • bivouacing


    بیواکینگ

  • bivouacking


    رد کردن

  • refuging


    قرار دادن

  • putting up


    گرفتن

  • taking in


    پناهگاه انگلستان

  • providing refuge


    نصب کردن

  • harbouringUK


    حل و فصل

  • installing


    سرگرم کننده

  • settling


    دریافت

  • entertaining


    تامین سرپناه برای

  • receiving


    ماندن

  • providing shelter for


    زندگي كردن

  • staying


  • residing



antonyms - متضاد
  • disregarding


    بی توجهی

  • ejecting


    بیرون انداختن

  • endangering


    به خطر انداختن

  • forgetting


    فراموش کردن

  • harming


    آسیب رساندن

  • hurting


    صدمه زدن

  • ignoring


    نادیده گرفتن

  • injuring


    مجروح کردن

  • leaving


    ترک

  • neglecting


    افتتاح


  • آشکار شدن

  • revealing


    کشف کردن

  • uncovering


    برهنه دراز کشیدن

  • laying bare


    دراز کشیدن باز

  • laying open


    رها کردن

  • letting go


    رویگردانی

  • letting out


  • turning away


لغت پیشنهادی

contingencies

لغت پیشنهادی

artificially

لغت پیشنهادی

effortlessly