harboring
harboring - پناه دادن
N/A - N/A
UK :
US :
an area of water next to the coast often protected from the ocean by a thick wall where ships and boats can shelter
منطقه ای از آب در کنار ساحل، که اغلب توسط یک دیوار ضخیم از اقیانوس محافظت می شود، جایی که کشتی ها و قایق ها می توانند در آن پناه بگیرند.
فکر کردن یا احساس کردن چیزی، معمولاً در یک دوره طولانی
to protect someone or something bad especially by hiding that person or thing when the police are looking for him her or it
برای محافظت از کسی یا چیزی بد، به ویژه با پنهان کردن آن شخص یا چیز زمانی که پلیس به دنبال او، او یا آن است
حاوی باکتری ها و غیره است که می تواند باعث گسترش بیماری شود
یک منطقه حفاظت شده از آب در کنار زمین که در آن کشتی ها و قایق ها را می توان با خیال راحت نگه داشت
در ذهن داشتن یک فکر یا احساس، معمولاً در یک دوره طولانی
برای محافظت از کسی با فراهم کردن مکانی برای مخفی شدن
→ harbour
→ بندرگاه
اتاق هتل ما مشرف به یک بندر ماهیگیری زیبا بود.
از زمانی که ترفیعش رد شد، او از او کینه ای در دل داشت.
کسانی هستند که در مورد انگیزه های او سوء ظن دارند.
پاول نسبت به هر گونه جاه طلبی سیاسی که ممکن است داشته باشد متعهد نیست.
پناه دادن به یک جنایتکار
دستگیره های در حمام می توانند میکروب ها را در خود جای دهند.
او این ظن را داشت که فردی در آژانس برای دشمن جاسوسی می کند.
آنها متهم به پناه دادن به یک فراری بودند.
accommodating
انطباق دادن
مسکن
lodging
اسکان
boarding
پانسیون
quartering
ربع بندی
sheltering
پناه دادن
domiciling
ساکن
bunking
تخته شدن
camping
چادر زدن
roofing
سقف
rooming
اتاق خواب
chambering
اتاقک زدن
encamping
اردو زدن
bestowing
اعطا کردن
billeting
بیلتینگ
billetting
دو طرفه کردن
bivouacing
بیواکینگ
bivouacking
رد کردن
refuging
قرار دادن
putting up
گرفتن
taking in
پناهگاه انگلستان
providing refuge
نصب کردن
harbouringUK
حل و فصل
installing
سرگرم کننده
settling
دریافت
entertaining
تامین سرپناه برای
receiving
ماندن
زندگي كردن
staying
residing
disregarding
بی توجهی
ejecting
بیرون انداختن
endangering
به خطر انداختن
forgetting
فراموش کردن
harming
آسیب رساندن
hurting
صدمه زدن
ignoring
نادیده گرفتن
injuring
مجروح کردن
leaving
ترک
neglecting
افتتاح
آشکار شدن
revealing
کشف کردن
uncovering
برهنه دراز کشیدن
laying bare
دراز کشیدن باز
laying open
رها کردن
letting go
رویگردانی
letting out
turning away