word - لغت

hedging || پرچین

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ˈhedʒ.ɪŋ

UK :

ˈhedʒ.ɪŋ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hedging] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • There has been too much hedging and delay and not enough action.


    پوشش و تأخیر بیش از حد انجام شده است و اقدام کافی صورت نگرفته است.

  • I notice the hedging in the report full of it could be and seems.


    من متوجه پرچینی در گزارش می‌شوم که پر از «می‌تواند باشد» و «به‌نظر می‌رسد».

  • This type of hedging protects the trader from getting a margin call as the second position will gain if the first loses, and vice versa.


    این نوع پوشش ریسک معامله‌گر را از دریافت مارجین کال محافظت می‌کند، زیرا موقعیت دوم در صورت باخت اولی سود خواهد برد و بالعکس.

  • They posted improved profits helped by successful foreign currency hedging.


    آنها سودهای بهبود یافته ای را به کمک پوشش موفق ارز خارجی منتشر کردند.

  • You can protect yourself against future rises in interest rates by means of a hedging instrument known as a forward rate agreement.


    شما می توانید با استفاده از ابزار پوششی معروف به قرارداد نرخ آتی از خود در برابر افزایش نرخ بهره در آینده محافظت کنید.

  • This could be seen as more hedging of bets by the electorate.


    این را می‌توان به‌عنوان پوشش بیشتر شرط‌بندی‌ها توسط رای‌دهندگان تلقی کرد.

  • One of my favourite parts of the garden is a raised lawn flanked by two lines of yew hedging.


    یکی از قسمت‌های مورد علاقه من در باغ، چمن‌زاری است که در کنار آن دو خط پرچین سرخدار قرار دارد.

  • Make the back of the house secure by using prickly hedging or high fencing.


    با استفاده از پرچین های خاردار یا نرده های بلند، پشت خانه را ایمن کنید.

  • He did odd jobs for people such as roofing and hedging.


    او کارهای عجیب و غریبی مانند سقف سازی و پرچینی را برای افراد انجام می داد.

  • She keeps busy in the garden with pruning, weeding, digging, and hedging.


    او در باغ با هرس، وجین، حفاری و پرچین مشغول است.

  • Originally hedge funds took a more traditional approach to hedging: they bought shares they thought would rise in companies they expected to do well.


    صندوق‌های پوشش ریسک در ابتدا رویکرد سنتی‌تری را برای پوشش ریسک داشتند: آنها سهامی را خریداری کردند که فکر می‌کردند در شرکت‌هایی که انتظار داشتند عملکرد خوبی داشته باشند، رشد خواهند کرد.

  • Hedging instruments such as futures contracts are priced in dollars.


    ابزارهای پوشش ریسک مانند قراردادهای آتی به دلار قیمت گذاری می شوند.

  • a hedging policy/strategy/programme


    یک سیاست/استراتژی/برنامه پوشش ریسک

synonyms - مترادف

  • bordering


    هم مرز

  • surrounding


    اطراف

  • girdling


    کمربندی

  • ringing


    زنگ زدن

  • bounding


    مرزبندی

  • circling


    حلقه زدن

  • edging


    لبه زدن

  • encircling


    احاطه کردن

  • girding


    تحریک کننده

  • engirding


    شمشیربازی

  • fencing


    محصور کردن

  • enclosing


    شامل

  • encompassing


    محدود کردن

  • confining


    پوشاندن

  • circumscribing


    قلم زدن

  • enveloping


    پوشش دادن

  • penning


    حاشیه

  • encasing


    دور انداز

  • fringing


    مسدود کردن

  • compassing


    درگیر کردن

  • blockading


    دامن

  • encaging


    دیوار کشی

  • skirting


    توقیف

  • walling


    قفس بندی

  • impounding


    تاج گل زدن

  • caging


    طرفین

  • wreathing


    در آغوش گرفتن

  • flanking


    حاوی

  • embracing


    بسته بندی

  • containing


  • closeting


antonyms - متضاد

  • aiding


    کمک کردن

  • assisting


    مرکز کردن

  • centring


    مرکز دادن

  • centreing


    مواجه شدن با

  • centering


    افشاگری

  • confronting


    رو به رو

  • exposing


    آزاد کردن

  • facing


    کمک

  • freeing


    ملاقات

  • helping


    ترویج


  • رها کردن

  • promoting


  • releasing


  • letting go