word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
جعبه کوچکی که زنبورها در آن نگهداری می شوند یا زنبورهایی که در این جعبه زندگی می کنند
-
ساختاری که در آن زنبورها زندگی می کنند، یا توسط مردم ساخته شده یا توسط خود زنبورها ساخته شده است
-
گروهی از زنبورها که با هم در کندو زندگی می کنند
-
وضعیتی که در آن پوست فرد دارای نواحی برجسته قرمز می شود
-
مکانی که زنبورها در آن زندگی می کنند، به ویژه کندوی عسل (= ظرف)، یا گروه زنبورهای ساکن در آنجا
-
زندگی در کندو می تواند کاملا گوتیک شود.
-
آیا خانواده مانند کندو است؟
-
بندر Brimscombe زمانی یک کندوی فعالیت بود اما اکنون تا حد زیادی ناپدید شده است.
-
هنگامی که علوفه جویان موفق به کندو رسیدند، بسیاری برای نشان دادن پارکینگ ماشین رقصیدند.
-
به سمت کندویی رفتم که نزدیک خانه بود، در لبه جنگل.
example - مثال
-
مطالعه زندگی زنبورها در کندو
-
زنبورها به طور طبیعی به هر چیزی که وارد کندوهایشان می شود حمله می کنند.
-
کنه واروآ حشره کوچکی است که زنبورها را آلوده کرده و در نهایت کندوهای کامل را از بین می برد.
-
او پس از خوردن توت فرنگی دچار کهیر شد.
synonyms - مترادف
-
beehive
کندوی عسل
-
comb
شانه کردن
-
honeycomb
شانه عسل
-
apiary
زنبورستان
-
colony
مستعمره
-
skep
شک کردن
-
swarm
ازدحام
antonyms - متضاد
-
discard
دور انداختن