word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
برای بهبود مهارت خود در انجام کاری، به خصوص زمانی که در آن کار بسیار خوب هستید
-
برای تیز کردن چاقو، شمشیر و غیره
-
برای تیز کردن یک جسم
-
ساختن چیزی کامل یا کاملاً مناسب برای هدفش
-
برای هدایت چیزی مانند توانایی مؤثرتر کردن آن
-
تراش دادن یک شی به معنای تیزتر کردن آن است
-
برای ساختن چیزی بهتر یا کاملاً مناسب برای هدفش
-
بنابراین همه چیز تغییر کرد، اصلاح شد و به نظر می رسد نه چندان نظامی.
-
در این دوره بود که بوش مهارت های دیپلماتیک خود را تقویت کرد.
-
The student has to hone his skills to develop the power and speed to push the material past that limit.
دانشآموز باید مهارتهای خود را تقویت کند تا قدرت و سرعتی را برای پشت سر گذاشتن مطالب از آن حد افزایش دهد.
-
مارک این را پذیرفت و از دوره انتظار برای بهبود روابط و تقویت مهارت های خود استفاده کرد.
-
شکل اولیهای را که پشت تمام تصاویر تخریبشده قرار داشت، تقویت کرد.
-
هر زمان که بخواهد ممکن است یک انتخابات برگزار شود و سیاستهای سراسری با آمادگی کامل انجام میشود.
example - مثال
-
او مهارت های بحث و گفتگوی خود را در کالج تقویت کرد.
-
این یک نوشته ظریف بود.
-
بدن او به کمال رسیده بود.
-
چاقو تا حد تیغ تراش خورده بود.
-
قلاب باید تا نقطه تیز سوزن تراشیده شود.
-
استخوان تا حدی تراشیده شده بود.
-
هیکل او به کمال رسیده بود.
-
مهارت های مناظره ای او در اتحادیه دانشجویان تقویت شد.
-
او به نوازندگان کمک می کند تا مهارت های خود را به عنوان رقصنده و خواننده تقویت کنند.
-
to hone scissors
برای سنگ زدن قیچی
-
او مهارت های خود را در ارتباط با مشتری در بریتیش ایرویز تقویت کرد.
-
تکنیک های مصاحبه ما به منظور کمک به انتخاب دقیق کاندیدای مناسب بهبود یافته است.
synonyms - مترادف
-
sharpen
تیز کردن
-
whet
خیس کردن
-
strop
استروپ
-
grind
آسیاب کردن
-
حاشیه، غیرمتمرکز
-
سنگ
-
acuminate
نقطه
-
تیزتر کردن
-
یک نقطه بگذار
-
make sharper
یک لبه قرار دادن
-
فایل
-
مخروطی
-
لباس
-
taper
لهستانی
-
تمام کردن
-
polish
تیز
-
حاد کردن
-
درخشیدن
-
make acute
جلا دادن
-
فریب دادن
-
burnish
براق
-
furbish
صاف کردن
-
gloss
برتری دادن به
-
smoothen
خار
-
برش
-
barb
ساختن
-
-
forge
antonyms - متضاد
-
blunt
صریح
-
dull
کدر
-
dampen
خیس کردن
-
dishearten
ناامید کردن
-
roughen
خشن کردن
-
glide
سر خوردن
-
رایگان
-
liberate
آزاد کردن