word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
بخشی از کت، ژاکت و غیره که می توانید آن را بالا بکشید تا سر خود را بپوشانید
-
کیسه پارچهای که روی صورت و سر کسی میرود تا نتوان آن را تشخیص داد یا دید
-
پوشش فلزی روی موتور ماشین
-
پوششی که بالای اجاق گاز تعبیه شده است تا بوی آشپزی را از بین ببرد
-
پوشش تاشو روی ماشین یا کالسکه که از باران محافظت می کند
-
a neighbourhood
یک محله
-
a hoodlum
یک هودوم
-
برای اشاره به یک دوره زمانی یا یک حالت استفاده می شود
-
افرادی که به یک گروه خاص تعلق دارند
-
بخشی از یک تکه لباس که می توان آن را بالا کشید تا قسمت بالایی و پشت سر را بپوشاند
-
کیسه ای که روی سر کسی گذاشته می شود تا نتواند ببیند یا شناخته شود
-
بخشی که یک قطعه تجهیزات را می پوشاند یا در خود جای می دهد
-
پوشش فلزی روی قسمتی از خودرو که موتور در آن قرار دارد
-
a device above a cooker that consists of a cover with anextractor fan (= a piece of equipment for removing steam, smoke or unpleasant smells) inside
دستگاهی در بالای اجاق گاز که شامل یک پوشش با فن اکسترکتور (= قطعه ای از تجهیزات برای از بین بردن بخار، دود یا بوی نامطبوع) در داخل آن است.
-
یک محله فقیر
-
برای تشکیل اسم هایی استفاده می شود که حالت یک چیز خاص را توصیف می کند
-
بخشی از کت یا ژاکت که می توان از آن برای پوشاندن سر استفاده کرد
-
کلاه سیاهی صورت گیلبرت را پوشانده بود.
-
ورق فولادی در کاربردهای مختلف از سطل تا هود خودرو استفاده می شود.
-
این یک تور باز بود که یک کاپوت تاشو داشت و هرگز آنقدر بزرگ به نظر نمی رسید که بتواند چهار بزرگسال را ببرد.
-
ساندویک کلاهش را در برابر سرما بالا آورد.
-
گروهی از هودها تایلر را در خیابان پارک سرقت کردند.
-
مرغ های اسکراب از شیشه جلو پریدند و ایگواناها روی صفحه کاپوت اسکیت کردند.
-
ناگفته نماند چمن مصنوعی روی کاپوت و حصار سفید رنگ روی سپر جلو.
-
دن بیرون آمد تا زیر کاپوت را نگاه کند.
-
شانه کاپوت را باز کرد تا روغن را بررسی کند.
-
هنگامی که من در حالی که کاپوت پوست روغنی ام را نابخردانه رها کرده بودم مراقب بودم، موجی به روی کشتی آمد.
-
کاپوت چهره رسا او را قاب می کرد و قبل از اینکه خودش را در بلوک های آغازین پایین بیاورد، بر اخم قاطعیت تأکید می کرد.
-
The hood framed her expressive face emphasising the grimace of determination before she lowered herself into the starting blocks.
example - مثال
-
یک ژاکت با کاپوت جداشدنی
-
بازداشت شدگان با کلاه های مشکی بر روی سرشان رانده شدند.
-
تمام راه را با کاپوت پایین رانندگی کردیم.
-
صدای برخورد پرنده به کاپوت ماشین
-
a lens hood
یک هود لنز
-
هود (= هود که بوی آشپزی را از آشپزخانه پاک می کند)
-
آنها از جویندگان کار بالقوه می خواهند که نگاهی به صنعت بیاندازند.
-
If you look under the hood of these technological wonders, you'll find carbon fibre components in many places.
اگر به زیر کاپوت این شگفتی های تکنولوژیک نگاه کنید، اجزای فیبر کربنی را در بسیاری از جاها خواهید یافت.
-
آخرین نسخه شامل بهبودهای متعددی در زیر هود است.
-
او یک انارک آبی پوشیده بود و کاپوتش بالا بود.
-
وقتی باران شروع به باریدن کرد، کاپوتش را بالا زد.
-
همیشه می توانید در صورت بارندگی کاپوت خود را بالا بیاورید.
-
کت دارای کلاه قابل جدا شدن است.
-
زندانیان شکنجه شده بودند و کلاه می پوشیدند.
-
کاپوت بالای دریچه هوا شل است.
-
زیر کاپوت را نگاه کردم و ابرهای دود بیرون ریخت.
-
اجاق گاز و هود با روغن مسدود شده بود.
-
وقتی شروع به کار کرد او فقط یک پسر فقیر بود - حالا او یک مولتی میلیونر است.
-
priesthood
کشیشی
-
childhood/manhood
کودکی / مردانگی
-
nationhood
ملیت
-
این کت بارانی دارای کاپوت جداشدنی است.
synonyms - مترادف
-
chapeau
چاپو
-
headgear
سرپوش
-
capote
کاپوتی
-
coronet
تاج
-
headdress
روسری
-
purdah
پوردا
-
scarf
روپوش
-
cowl
کاپوت
-
bonnet
پوشش
-
کلاه لبه دار
-
کلاه
-
اسنود
-
snood
سویت شرت
-
hoodie
بابوشکا
-
babushka
کاپوچ
-
capuche
کاپوچین
-
capuchin
شنل
-
cloak
سکه
-
coif
هودی
-
hoody
مانتیلا
-
kerchief
محافظ
-
mantilla
شال
-
protector
مقنعه
-
shawl
یاشمک
-
wimple
تام اوشانتر
-
yashmak
پوشش سر
-
head scarf
بالا
-
tam o'shanter
حجاب
-
head covering
-
-
hijab
antonyms - متضاد
-
faraway
خیلی دور