word - لغت

hood || کاپوت ماشین

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/hʊd/

UK :

/hʊd/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hood] در گوگل

description - توضیح


  • بخشی از کت، ژاکت و غیره که می توانید آن را بالا بکشید تا سر خود را بپوشانید

  • a cloth bag that goes over someone’s face and head so that they cannot be recognized or cannot see


    کیسه پارچه‌ای که روی صورت و سر کسی می‌رود تا نتوان آن را تشخیص داد یا دید

  • the metal covering over the engine on a car


    پوشش فلزی روی موتور ماشین

  • a cover fitted above a cooker to remove the smell of cooking


    پوششی که بالای اجاق گاز تعبیه شده است تا بوی آشپزی را از بین ببرد

  • a folding cover on a car or pram, which gives protection from the rain


    پوشش تاشو روی ماشین یا کالسکه که از باران محافظت می کند

  • a neighbourhood


    یک محله

  • a hoodlum


    یک هودوم


  • برای اشاره به یک دوره زمانی یا یک حالت استفاده می شود


  • افرادی که به یک گروه خاص تعلق دارند


  • بخشی از یک تکه لباس که می توان آن را بالا کشید تا قسمت بالایی و پشت سر را بپوشاند

  • a bag that is put over someone's head so that they cannot see or be recognized


    کیسه ای که روی سر کسی گذاشته می شود تا نتواند ببیند یا شناخته شود

  • a part that covers or shelters a piece of equipment


    بخشی که یک قطعه تجهیزات را می پوشاند یا در خود جای می دهد


  • پوشش فلزی روی قسمتی از خودرو که موتور در آن قرار دارد

  • a device above a cooker that consists of a cover with anextractor fan (= a piece of equipment for removing steam, smoke or unpleasant smells) inside


    دستگاهی در بالای اجاق گاز که شامل یک پوشش با فن اکسترکتور (= قطعه ای از تجهیزات برای از بین بردن بخار، دود یا بوی نامطبوع) در داخل آن است.

  • a poor neighbourhood


    یک محله فقیر

  • used to form nouns describing the state of being a particular thing


    برای تشکیل اسم هایی استفاده می شود که حالت یک چیز خاص را توصیف می کند


  • بخشی از کت یا ژاکت که می توان از آن برای پوشاندن سر استفاده کرد


  • کلاه سیاهی صورت گیلبرت را پوشانده بود.

  • A black hood covered Gilbert's face.


    ورق فولادی در کاربردهای مختلف از سطل تا هود خودرو استفاده می شود.

  • Sheet steel is used in applications ranging from pails to car hoods.


    این یک تور باز بود که یک کاپوت تاشو داشت و هرگز آنقدر بزرگ به نظر نمی رسید که بتواند چهار بزرگسال را ببرد.

  • It was an open tourer having a folding hood and never looked large enough to take four adults.


    ساندویک کلاهش را در برابر سرما بالا آورد.

  • Sandvik put his hood up against the cold.


    گروهی از هودها تایلر را در خیابان پارک سرقت کردند.

  • A group of hoods mugged Tyler on Park Avenue.


    مرغ های اسکراب از شیشه جلو پریدند و ایگواناها روی صفحه کاپوت اسکیت کردند.

  • Scrub hens bounced off the windshield and iguanas skated across the plane of the hood.


    ناگفته نماند چمن مصنوعی روی کاپوت و حصار سفید رنگ روی سپر جلو.

  • Not to mention an artificial grass lawn on the hood and a white picket fence on the front bumper.


    دن بیرون آمد تا زیر کاپوت را نگاه کند.

  • Dan got out to take a look under the hood.


    شانه کاپوت را باز کرد تا روغن را بررسی کند.

  • Shanae opened up the hood to check the oil.


    هنگامی که من در حالی که کاپوت پوست روغنی ام را نابخردانه رها کرده بودم مراقب بودم، موجی به روی کشتی آمد.

  • A wave came aboard when I was on watch with the hood of my oilskin unwisely left down.


    کاپوت چهره رسا او را قاب می کرد و قبل از اینکه خودش را در بلوک های آغازین پایین بیاورد، بر اخم قاطعیت تأکید می کرد.

  • The hood framed her expressive face emphasising the grimace of determination before she lowered herself into the starting blocks.


example - مثال

  • a jacket with a detachable hood


    یک ژاکت با کاپوت جداشدنی

  • The detainees were led away with black hoods over their heads.


    بازداشت شدگان با کلاه های مشکی بر روی سرشان رانده شدند.

  • We drove all the way with the hood down.


    تمام راه را با کاپوت پایین رانندگی کردیم.

  • the sound of a bird hitting the hood of the car


    صدای برخورد پرنده به کاپوت ماشین

  • a lens hood


    یک هود لنز

  • an extractor hood (= one that removes cooking smells from a kitchen)


    هود (= هود که بوی آشپزی را از آشپزخانه پاک می کند)

  • They are urging potential job seekers to take a look under the hood of industry.


    آنها از جویندگان کار بالقوه می خواهند که نگاهی به صنعت بیاندازند.

  • If you look under the hood of these technological wonders, you'll find carbon fibre components in many places.


    اگر به زیر کاپوت این شگفتی های تکنولوژیک نگاه کنید، اجزای فیبر کربنی را در بسیاری از جاها خواهید یافت.

  • The latest version includes numerous under-the-hood improvements.


    آخرین نسخه شامل بهبودهای متعددی در زیر هود است.

  • He was wearing a blue anorak with the hood up.


    او یک انارک آبی پوشیده بود و کاپوتش بالا بود.

  • She put up her hood when it started to rain.


    وقتی باران شروع به باریدن کرد، کاپوتش را بالا زد.

  • You can always put your hood up if it rains.


    همیشه می توانید در صورت بارندگی کاپوت خود را بالا بیاورید.

  • The coat has a detachable hood.


    کت دارای کلاه قابل جدا شدن است.

  • The prisoners had been tortured and made to wear hoods.


    زندانیان شکنجه شده بودند و کلاه می پوشیدند.

  • The hood over the air vent is loose.


    کاپوت بالای دریچه هوا شل است.

  • I looked under the hood and clouds of smoke poured out.


    زیر کاپوت را نگاه کردم و ابرهای دود بیرون ریخت.

  • The cooker and the hood were clogged with grease.


    اجاق گاز و هود با روغن مسدود شده بود.

  • When he started he was just a poor boy from the hood - now he's a multimillionaire.


    وقتی شروع به کار کرد او فقط یک پسر فقیر بود - حالا او یک مولتی میلیونر است.

  • priesthood


    کشیشی

  • childhood/manhood


    کودکی / مردانگی

  • nationhood


    ملیت

  • The raincoat comes with a detachable hood.


    این کت بارانی دارای کاپوت جداشدنی است.

synonyms - مترادف

  • chapeau


    چاپو

  • headgear


    سرپوش

  • capote


    کاپوتی

  • coronet


    تاج

  • headdress


    روسری

  • purdah


    پوردا

  • scarf


    روپوش

  • cowl


    کاپوت

  • bonnet


    پوشش


  • کلاه لبه دار

  • cap


    کلاه

  • hat


    اسنود

  • snood


    سویت شرت

  • hoodie


    بابوشکا

  • babushka


    کاپوچ

  • capuche


    کاپوچین

  • capuchin


    شنل

  • cloak


    سکه

  • coif


    هودی

  • hoody


    مانتیلا

  • kerchief


    محافظ

  • mantilla


    شال

  • protector


    مقنعه

  • shawl


    یاشمک

  • wimple


    تام اوشانتر

  • yashmak


    پوشش سر

  • head scarf


    بالا

  • tam o'shanter


    حجاب

  • head covering


  • top


  • hijab


antonyms - متضاد

  • faraway


    خیلی دور