word - لغت

humanity || بشریت

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/hjuːˈmænəti/

UK :

/hjuːˈmænəti/

US :

family - خانواده

human
انسان
humanism
اومانیسم
inhumanity
غیر انسانی
humanitarian
بشردوستانه
humanitarianism
انسان دوستی
humankind
نوع بشر
humanoid
انسان نما
superhuman
فوق بشری
subhuman
مادون انسانی
humane
انسانی
inhumane
انسانی کردن
humanize
به صورت انسانی
humanly
---
inhumanly
---
humanely
---
inhumanely
---

google image

نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [humanity] در گوگل

description - توضیح


  • مردم به طور کلی

  • kindness, respect and sympathy towards others


    مهربانی، احترام و همدردی با دیگران


  • حالت انسان بودن به جای حیوان یا ماشین


  • درک و مهربانی نسبت به دیگران


  • شرط انسان بودن


  • مطالعه موضوعاتی مانند ادبیات، زبان، تاریخ و فلسفه


  • همه مردم جهان به عنوان یک کل، یا ویژگی های مشخصه افراد


  • درک و مهربانی با دیگران


  • ژنرال به ارتکاب جنایات علیه بشریت متهم شد.

  • The General was accused of committing crimes against humanity.


    کمیته نوبل گفت که نوشته گوردیمر برای بشریت مفید بوده است.

  • The Nobel committee said Gordimer's writing had benefited humanity.


    من کوچکترین کار خوبی برای بشریت انجام نمی دهم.

  • I won't do the smallest good thing for humanity.


    با شروع درمان، آیا ایمان خود را به انسانیت باز خواهند یافت؟

  • As they begin to heal, will they regain their faith in humanity?


    از این رو کلمات انسان، بشریت، انسانیت به عنوان مترادف های قابل تعویض تلقی می شوند.

  • Hence the words man mankind, humanity have come to be treated as interchangeable synonyms.


    30 درصد از بشریت در شرایط فقر وحشتناک زندگی می کنند.

  • 30% of humanity live in conditions of terrible poverty.


    روان رنجوری انسانیت از رابطه با پدر سرچشمه می گیرد، همان طور که برای فرزند این اتفاق می افتد.

  • The neurosis of humanity arose out of the relation to the father just as it does for the child.


    نیازها و اتلاف بشریت بر همین اساس چند برابر شده است.

  • The needs and waste of humanity have multiplied accordingly.


    با این حال به نظرم می رسید که آنها چیزهای زیادی برای یادگیری در مورد آداب و رفتار و انسانیت ساده دارند.

  • Yet it seemed to me they had much to learn when it came to manners and plain humanity.


    دوره پزشکی بر انسانیت هر بیمار تاکید دارد.

  • The medical course stresses each patient's humanity.


    آنها قرار است به انسانیت Tamburlaine متوسل شوند و امیدوارم او را از غارت شهر باز دارند.

  • They are meant to appeal to Tamburlaine's humanity and hopefully stop him from plundering the town.


example - مثال

  • He was found guilty of crimes against humanity.


    او به جنایت علیه بشریت مجرم شناخته شد.

  • He believed in serving the greater good of humanity.


    او به خدمت به خیر بزرگتر بشریت اعتقاد داشت.

  • We are talking about nothing less than the survival of humanity.


    ما در مورد چیزی کمتر از بقای بشریت صحبت می کنیم.

  • The story was used to emphasize the humanity of Jesus.


    این داستان برای تأکید بر انسانیت عیسی استفاده شد.

  • united by a sense of common humanity


    با حس انسانیت مشترک متحد شده است

  • The judge was praised for his courage and humanity.


    قاضی به خاطر شجاعت و انسانیتش مورد ستایش قرار گرفت.

  • The college offers a wide range of courses in the arts and humanities.


    این کالج طیف گسترده ای از دوره ها را در زمینه هنر و علوم انسانی ارائه می دهد.

  • My daughter prefers to see a woman doctor.


    دخترم ترجیح می دهد به پزشک خانم مراجعه کند.

  • They have a male nanny for their kids.


    آنها برای بچه هایشان یک پرستار بچه دارند.

  • a female racing driver


    یک راننده مسابقه زن

  • Everyone needs to feel he is loved.


    همه باید احساس کنند که دوستش دارند.

  • Does everybody know what they want?


    آیا همه می دانند که چه می خواهند؟

  • Somebody’s left their coat here.


    یکی کتش را اینجا جا گذاشته است.

  • I hope nobody’s forgotten to bring their passport with them.


    امیدوارم کسی فراموش نکرده باشد که پاسپورت خود را همراه داشته باشد.

  • When a guest arrives, they check in and we show them to their room.


    وقتی مهمان می آید، آنها را چک می کنند و ما آنها را به اتاقشان نشان می دهیم.

  • Everyone knows what’s best for him- or herself.


    همه می دانند که چه چیزی برای خودش بهتر است.

  • If in doubt ask your doctor. He/​she can give you more information.


    اگر شک دارید، از پزشک خود بپرسید. او می تواند اطلاعات بیشتری به شما بدهد.

  • A baby cries when he or she is tired


    نوزاد وقتی خسته است گریه می کند

  • Babies cry when they are tired.


    نوزادان وقتی خسته هستند گریه می کنند.

  • I want to share with you that I am trans, and my pronouns are ‘they’ and ‘them’.


    می خواهم با شما به اشتراک بگذارم که من ترنس هستم و ضمایر من آنها و آنها هستند.

  • All the streets around the temple were just a mass of humanity.


    تمام خیابان های اطراف معبد فقط توده ای از انسانیت بود.

  • It is because I care about the future of humanity that I'm conducting this research.


    به این دلیل است که من به آینده بشریت اهمیت می دهم که این تحقیق را انجام می دهم.

  • She was told her son had died in the service of humanity.


    به او گفته شد که پسرش در راه خدمت به بشریت مرده است.

  • The massacre was a crime against humanity.


    قتل عام جنایت علیه بشریت بود.

  • If only he would show/display a little humanity for once.


    اگر فقط برای یک بار هم که شده اندکی انسانیت نشان می دهد/نمایش می دهد.

  • There is a sense of common humanity that unites people of all nations.


    یک حس انسانیت مشترک وجود دارد که مردم از همه ملت ها را متحد می کند.

  • I've always been more interested in the humanities than the sciences.


    من همیشه بیشتر به علوم انسانی علاقه داشتم تا علوم.

  • The former general was put on trial for crimes against humanity.


    ژنرال سابق به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه شد.

  • He showed his humanity by giving generously to charities.


    او انسانیت خود را با اهدای سخاوتمندانه به خیریه ها نشان داد.

synonyms - مترادف

  • humankind


    نوع بشر

  • mankind


    بشر


  • مردم


  • جامعه

  • man


    مرد

  • folks


    فانی ها

  • mortals


    مردان

  • men


    جهان


  • عمومی


  • گونه ها


  • انسان

  • humans


    انسان خردمند

  • Homo sapiens


    انسان ها

  • human beings


    نژاد بشر


  • گونه های انسانی


  • هومو ساپینس

  • homo sapiens


    مرگ و میر

  • mortality


    مردان و زنان

  • men and women


    هر کس


  • جمعیت

  • populace


    گوشت


  • اشخاص حقیقی

  • individuals


    تمدن ایالات متحده

  • civilizationUS


    افراد

  • persons


    روح ها


  • زنان

  • souls


    ارواح زنده

  • women


    ساکنان

  • living souls


    نیم نگاهی می کند

  • inhabitants


  • peeps


antonyms - متضاد

  • animal kingdom


    پادشاهی حیوانات


  • دنیای حیوانات

  • animals


    حیوانات

  • wildlife


    حیات وحش

  • fauna


    جانوران

  • animality


    حیوانیت


  • زندگی حیوانی


  • گروه حیوانات