word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
تعقیب حیوانات و پرندگان به منظور کشتن یا گرفتن آنها
-
با دقت به دنبال کسی یا چیزی گشتن
-
برای جستجو و تلاش برای دستگیری یک جنایتکار یا کسی که دشمن شماست
-
برای شکار روباه به عنوان یک ورزش، سوار بر اسب و استفاده از سگ
-
موقعیتی که مردم حیوانات را تعقیب می کنند تا آنها را بکشند یا بگیرند
-
جستجو برای کسی یا چیزی که یافتن آن دشوار است
-
یک رویداد ورزشی در بریتانیا که در آن مردم سوار بر اسب و شکار روباه با استفاده از سگ میشوند
-
در بریتانیا، گروهی از مردم که به طور منظم روباه را با هم شکار می کنند
-
تعقیب و تلاش برای گرفتن و کشتن یک حیوان یا پرنده برای غذا، ورزش یا سود
-
در بریتانیا، برای تعقیب و کشتن حیوانات، به ویژه روباه، با استفاده از سگ و سوار شدن بر اسب
-
تلاش برای یافتن چیزی یا کسی
-
جستجو برای چیزی یا کسی
-
فعالیت افرادی که حیوانات وحشی را تعقیب می کنند تا آنها را بکشند
-
در بریتانیا، گروهی از مردم که مرتباً برای تعقیب و کشتن حیوانات، به ویژه روباه ها، ملاقات می کنند.
-
to chase or search for a wild animal or bird with the intention of killing or catching it for food sport or profit
تعقیب یا جستجوی حیوان یا پرنده وحشی به قصد کشتن یا گرفتن آن برای غذا، ورزش یا سود
-
تعقیب و گریز یا جستجوی حیوان یا پرنده وحشی به قصد کشتن یا گرفتن آن
-
اولمان دوم، فرمانروای سی سال کرولگاریا، دیروز در حین شکار در یک تصادف سواری به طور غیرمنتظره ای جان باخت.
-
Ullman the Second ruler of Crolgaria for thirty years died unexpectedly in a riding accident yesterday while hunting.
به نظر می رسد که خرس ها شکار شده اند.
-
Bears it appeared were hunted.
تمام صبح دنبال کتاب عکس گشتم، اما نتوانستم آن را پیدا کنم.
-
پلنگ در شب شکار می کند.
-
این فصل شکار آهو نیست.
-
او در مورد آب و هوا، مسابقه، عطر و بوی بد شکار صحبت کرد - آیا او شکار کرد؟
-
دوستان و همسایه ها همه جا را شکار کردند، اما هیچ کس نتوانست کودک را پیدا کند.
-
تعداد این درنای کوچک از زمان ویکتوریایی که به خاطر پرهای سفید برفی اش شکار می شد در معرض تهدید بوده است.
-
The little tern's numbers have been threatened since Victorian times when it was hunted for its snow-white plumage.
آنها به طور ضمنی هزینه ها و مزایای شکار، جمع آوری و خوردن یکدیگر را محاسبه کردند.
-
Warning: Undefined array key 25 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 406
example - مثال
-
Lions sometimes hunt alone.
شیرها گاهی به تنهایی شکار می کنند.
-
نهنگ ها هنوز در قطب شمال شکار و کشته می شوند.
-
غارنشینان مجبور بودند برای غذای خود شکار کنند.
-
آنها عقاب های طاس را در حال شکار ماهی تماشا کردند.
-
حیوانات برای خز شکار می شوند.
-
لاک پشت ها به خاطر تخم، گوشت و پوسته شان به طور غیرقانونی شکار می شوند.
-
او هنوز در جستجوی شغل جدید است.
-
I've hunted everywhere but I can't find it.
من همه جا را شکار کرده ام اما نمی توانم آن را پیدا کنم.
-
پس از صرف نیم ساعت در شکار در جعبه ها، او هنوز چیزی پیدا نکرده بود.
-
پلیس در حال تعقیب یک جنایتکار فراری است.
-
کارآگاهان در جستجوی سارقانی هستند که دیروز وارد یک انبار شده بودند.
-
آنها زمانی که با دوستانشان در ایرلند می مانند شکار می کنند.
-
گرازهای دریایی هنوز به طور فعال در گرینلند شکار می شدند.
-
حیوانات در شب برای شکار موش و سایر حیوانات کوچک بیرون می آیند.
-
The whales were heavily hunted by British commercial whalers.
نهنگ ها توسط نهنگ های تجاری بریتانیایی به شدت شکار شدند.
-
اکنون شکار سمور غیرقانونی است.
-
ناامیدانه به دنبال شغل جدید
-
من یک ساعت وقت گذاشتم تا همه اسناد را شکار کنم.
-
او در کیفش دنبال کلیدهایش می گشت.
-
برخی از حیوانات در شب شکار می کنند.
-
وقتی توله های شیر جوان هستند، مادر در کنار آنها می ماند در حالی که پدر برای غذا شکار می کند.
-
جک و چارلی دوست دارند آخر هفته ها شکار کنند/به شکار بروند (= حیوانات را برای ورزش تعقیب کنند و بکشند).
-
گربه ها دوست دارند موش ها و پرندگان را شکار کنند.
-
فیل ها را برای گرفتن عاج از عاج شکار می کردند.
-
من همه جا را شکار کردم، اما آن کتاب را پیدا نکردم.
-
آنها همچنان در حال شکار کودک گم شده هستند.
-
من بالا و پایین (= همه جا را گشتم) برای دستکش هایم شکار کرده ام.
-
پلیس در حال تعقیب تروریست هایی است که بمب را کار گذاشته اند.
-
من سعی خواهم کرد آن عکس های قدیمی را برای شما جستجو کنم (= پیدا کنم).
-
آنها ماهها را صرف خانه-/کاریابی (= در جستجوی خانه/کار) کرده اند.
-
بعد از مدت ها شکار بالاخره خانه ای را پیدا کردیم که دوست داشتیم.
synonyms - مترادف
-
دنبال کردن
-
مسیر
-
تعقیب
-
دنباله
-
سایه
-
سگ شکاری
-
hound
دم
-
سگ
-
ساقه
-
stalk
دوره
-
اجرا کن
-
پاشنه
-
رایحه
-
scent
تعقیب کردن
-
شکار کردن
-
hunt down
پرنده-سگ
-
bird-dog
اجرا کردن
-
تفنگ برای
-
تعقیب کن
-
پی گیری
-
برچسب زدن
-
فرار کن
-
tag
رهگیری
-
برو دنبال
-
اسپور
-
مراقب چیزی بودن
-
spoor
سگ تخت
-
در چشم نگه دارید
-
bedog
راندن
-
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
evade
طفره رفتن
-
فرار کن
-
رایگان
-
halt
مکث
-
چشم پوشی
-
رهبری
-
liberate
آزاد کردن
-
neglect
بی توجهی
-
متوقف کردن
-
تنها گذاشتن
-
رها کردن
-
راهنما
-
خلبان
-
هجوم بردن
-
عقب نشینی
-
retreat
عجله کن
-
hasten
سرعت
-
پیشرفت
-
کوتاه کردن
-
shorten
ترک کردن
-
تمام کردن
-
نوک پا
-
tiptoe
رو به جلو
-
برو
-
فشار دادن
-
کامل
-
بالا آمدن
-
hurry
ادامه دادن
-
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589