word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
موسیقی او بسیار فردی است و ممکن است برای همه جذاب نباشد.
-
an individualistic culture
یک فرهنگ فردگرا
-
Contemporary art is highly individualistic.
هنر معاصر به شدت فردگرا است.
-
رویکرد او بسیار فردی است و ممکن است برای همه مناسب نباشد.
synonyms - مترادف
-
unconventional
غیر متعارف
-
unorthodox
شخصی
-
موریک
-
maverick
ناسازگار
-
nonconformist
عجیب و غریب
-
eccentric
کولی
-
bohemian
غیر معمول
-
uncommon
فرد
-
عجیب
-
خاص
-
مفرد
-
singular
پیشگام
-
atypical
آزاد اندیشی
-
pioneering
منحصر بفرد
-
freethinking
اصلی
-
آزاد شد
-
بدون محدودیت
-
peculiar
untrammeledUS
-
liberated
untrammelledUK
-
unconstrained
مستقل
-
unfettered
خارج از مرکز
-
untrammeledUS
آزاده
-
untrammelledUK
افراطی
-
هترودکس
-
off-centre
خلاقانه
-
free-spirited
آوانگارد
-
-
-
heterodox
-
innovative
-
avant-garde
antonyms - متضاد
-
مرسوم
-
معمولی
-
orthodox
ارتدکس
-
منظم
-
ceremonial
تشریفاتی
-
ceremonious
رسمی
-
طبیعی
-
روال
-
معمول
-
مناسب
-
مشترک
-
استاندارد
-
سازگار
-
مطابق
-
conformist
عمومی
-
conforming
مسیر اصلی
-
بطور گسترده
-
mainstream
هر روز
-
customary
غالب
-
رایج است
-
موجودی
-
prevailing
آشنا
-
prevalent
کلاسیک
-
generic
سنتی
-
ساده
-
جلگه
-
پایه ای
-
-
-
plain
-