word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
همیشه بیشتر و بیشتر از چیزی می خواهید
-
(مخصوصاً از یک میل یا نیاز) برای ارضا شدن خیلی بزرگ است
-
(از یک میل یا نیاز) بیش از حد بزرگ برای ارضا شدن
-
کنجکاوی او در مورد جهان طبیعی سیری ناپذیر است.
-
اشتهای سیری ناپذیر برای توجه
-
او عطش سیری ناپذیری برای توجه داشت.
-
به نظر می رسد که نوع بشر میل سیری ناپذیری برای تسخیر و اکتشاف دارد.
example - مثال
-
an insatiable appetite/curiosity/thirst
اشتهای سیری ناپذیر / کنجکاوی / تشنگی
-
به نظر می رسد تقاضای سیری ناپذیری برای کامپیوترهای قدرتمندتر وجود دارد.
-
به نظر می رسد مردم اشتهای سیری ناپذیری برای اخبار افراد مشهور دارند.
-
مانند بسیاری از سیاستمداران، او اشتهای سیری ناپذیر / میل / گرسنگی برای قدرت داشت.
-
به نظر می رسید هیچ چیز کنجکاوی سیری ناپذیر او را ارضا نمی کند.
-
an insatiable appetite
یک اشتهای سیری ناپذیر
-
insatiable curiosity
کنجکاوی سیری ناپذیر
synonyms - مترادف
-
unquenchable
خاموش نشدنی
-
unappeasable
غیر قابل انکار
-
insatiate
سیری کردن
-
quenchless
خاموش
-
unslakable
نشکن
-
greedy
حریص
-
voracious
درنده
-
rapacious
غیر قابل خاموش شدن
-
inextinguishable
خسته کننده
-
edacious
مبهم
-
esurient
مشتاق
-
avid
گرسنه
-
شگفت انگیز
-
prodigious
غیر معتدل
-
intemperate
غیر قابل کنترل
-
اشتیاق
-
uncontrollable
تیز
-
yearning
غیر قابل جبران
-
keen
پر سر و صدا
-
inappeasable
گریان
-
clamorous
مطالبه گر
-
crying
خواستن
-
demanding
ضروری
-
desiring
مهم
-
exigent
اصرار دارد
-
importunate
بی حد و حصر
-
insistent
فشار دادن
-
limitless
راضی کننده نیست
-
pressing
ناراضی
-
unsatisfiable
-
unsatisfied
antonyms - متضاد
-
satiable
سیر کننده
-
appeasable
قابل دلجویی
-
extinguishable
قابل خاموش شدن
-
محدود
-
satisfiable
راضی کننده
-
fulfilled
برآورده شد
-
پر شده
-
pleased
راضی
-
quenchable
خاموش شدنی
-
satisfied
معتدل
-
temperate
سیر شده
-
sated
خودکنترل شده
-
contented
در حد متوسط
-
self-controlled
خاموش شد
-
محتوا
-
quenched
خرسند
-
خوشحال
-
gratified
-